فلسفه تعلیم و تربیت

فعالیت های پژوهشی در حوزه ی فلسفه تعلیم و تربیت

فلسفه تعلیم و تربیت

فعالیت های پژوهشی در حوزه ی فلسفه تعلیم و تربیت

بایگانی
۰۱
آذر




آراء تربیتی راف والدو امرسون


چکیده:

هدف اصلی در این نوشتار بررسی و شناخت آراء تربیتی راف والدو امرسون، می باشد. با استفاده از روش سندکاوی در این نوشتار، دیدگاه امرسون در خصوص نظام تعلیم و تربیت رایج، دیدگاه وی نسبت به کودک، اهداف تعلیم و تربیت، روش و اصول تربیتی، مورد بررسی قرار گرفته است. نتیجه به دست آمده حاکی از این است که اعتقاد امرسون به موجود مطلق، روح و معنویت، در آراء تربیتی که ارا ئه می داد، نفوذ کرده است از این رو در تعلیم و تربیت باید به شخصیت شاگرد احترام گذاشت و در جهت باز سازی فطرت اصیل گام های اساسی برداشت.

مقدمه:

راف والدو امرسون ( Ralph WaldoEmerson) فیلسوف و نویسنده آمریکایی در سال ۱۸۰۳ در بوستن ماساچوست به دنیا آمد. امرسون یک پروتستان کاملا انقلابی و خالص بود. گرایش اساسی و مسلط در حیات و اندیشه های امرسون، تجربه اش در زمینه ی اصل مبدا روحی یا معنوی است که در پشت و ضمن همه ی هستی، پدیدار است. امرسون طرفدار فلسفه استعلایی است و تاریخ او را جزء گروه افلاطونیان قرار داده است. آراء وی در حوزه تعلیم و تربیت نیز متاثر از عقاید متافیزیکی و اخلاقی اوست.

 

انتقاد به نظام آموزشی رایج

1.      متمرکز شدن بر تربیت ذهنی به جای تربیت همه جانبه

2.      باور نداشتن طبیعت اصیل کودکان

3.      هدف تعلیم و تربیت رایج این است که کودکان مردانی مثل آن ها شوند، نه اینکه آنچه می توانند شوند.

دیدگاه امرسون در خصوص کودکان

از دیدگاه امرسون کودکان جلوه خالص طبیعتی هستند که به صورت مقدس الهام شده اند. کودکان غریزه یا فطرت مطمئن تری نسبت به بزرگسالان دارند. کودکان را باید به خاطر صداقت، بی گناهی و جذبه ی شکنندگی شان دوست داشت و به آن ها احترام گذاشت. وی رویکرد والدینی که می خواهند کودکشان منش و سرنوشت آن ها را تکرار کند، یک مانع بزرگ در تعلیم و تربیت آن ها می داند.

اصول تربیتی

1.      فعال و خود جوش بودن دانش آموز

2.      تمرین و انضباط: امرسون می خواهد با روش های عالی موجود تمرین و انضباط را در کار کودک جزئی از فرآیند جنبشی و حرکتی او قرار دهد. وی معتقد است که تنها مدرسه یا عقل نیست که تربیت می کند، ما بسیاری از امور را از طریق عمل کردن می آموزیم. 

هدف تعلیم و تربیت

هدف اصلی تعلیم و تربیت باید متناسب با هدف زندگی بوده، امری اخلاقی باشد و اعتماد به خود را بیاموزد و با تدین همراه باشد. هدف تربیت در دیدگاه وی پرورش خود باوری و تبدیل دانش آموز به انسانی آرمانی و خود آگاه است.

روش

وی به روش طبیعی معتقد است که در تدریس نباید حقایق را به عنوان حقایق انتقال ندهیم بلکه در هر موضوعی که تدریس می شود حس تعجب و احترام را در مورد علت عمیق تر حیات تحریک کنیم. ممکن است دانش آموز مذهب یا فلسفه مشخصی نداشته باشد ولی با این روش فرد مذهبی می شود و در می یابد نه تنها خود بلکه هم نوعانش و همه مخلوقات با موجود مطلق در ارتباط اند. تعلیم و تربیت بایستی شجاعت آمیز و انسانی باشد و این امر، امری نیست که صرفا جنبه عقلانی یا کتابی داشته باشد و بتوان آن را به ساختمان مدرسه محدود کرد، در صورتی که هر موضوعی به طور جدی تفسیر شود، می تواند به تلاش انسان برای فهم خود کمک کند.

عدم تفاوت میان علوم طبیعی و انسانی در نظز امرسون:

به نظر امرسون از لحاظ ارزش تربیتی مادامی که هر دو دسته از علوم  بتوانند به انسان در تشخیص نقش خود در درک حقایق و اندیشه ها کمک کنند، فرقی با هم ندارند. طبیعت نیز رشته ای است و به همان اندازه «سمبول یا علامت روح» است. این روح را در زیست شناسی و فیزیک می توان از طریق هدایت دانش آموز به مدلول عمیق و اصلی هر مساله که مطرح می شود، نشان داد که تاثیر معلم زیست و فیزیک بیش تر از معلمی است که درس مذهبی تدریس میکند.

توصیه های تربیتی:

1-    بایستی استعدادها و دانش کودک به منظور تجهیز فکر اخلاقی او به کار گرفته شود.

2-    بایستی نا امیدی ها و مشکلات تربیتی را با تعلیم و تربیتی برخوردار از روح و معنویت از بین برد.

3-    تعلیم و تربیت همواره بایستی با علاقه و شوق همراه باشد.

4-     تعلیم و تربیت صحیح باید از طریق گسترش دادن مراکز از مادر به خانواده، از خانواده به جامعه و از آنجا به دنیا، محقق شود.

 

نتیجه گیری:

بر اساس مطالب مطرح شده کاملا مشخص است که اعتقاد امرسون به موجود مطلق و روح و معنویت، در آراء تربیتی که ارا ئه می داد، نفوذ کرده است. در حقیقت وی در تعلیم و تربیت به گزاره های ارزشی اهمیت زیادی میدهد، آنچه که در عصر حاضر از تعلیم و تربیت غربی رخت بر برسته است. بر اساس آراء امرسون از این رو در تعلیم و تربیت باید به شخصیت شاگرد احترام گذاشت و در جهت باز سازی فطرت اصیل گام های اساسی برداشت.

منبع: اولیچ،رابرت(1390)، مربیان بزرگ(تاریخ اندیشه های تربیتی)،ترجمه علی شریعتمداری، تهران: سمت

 



  • ملیحه ربیعی گورانسراب
۲۵
آبان

ایوان ایلیچ

کتاب  مدرسه زدایی از جامعه مشتمل بر هفت فصل می باشد که توسط الهه ضرغام ترجمه شده است. در پیشگفتار کتاب مترجم اشاره کوتاهی به این نکته می کند که آموزش اجباری و رسمی رایج در مدارس و دانشگاه ها به جای ارتقای نظری و عملی افراد موجب حرص و طمع آن ها در رسیدن به مدارک بالا بدون کسب دانش و مهارت عملی شده است. مدرسه زدایی از جامعه با بیان معایب و کاستی های نظام آموزش اجباری از پیامدهای زیان بار این شیوه سخن می گوید. به نظر نویسنده نه تنها مدرسه و سایر نهاد های اجتماعی بلکه فرهنگ و قواعد جامعه را نیز باید مدرسه زدایی نمود.

نویسنده در فصل اول در پاسخ به سوال : چرا باید تحصیل را از حالت رسمی و سازمانی در آوریم موارد زیر را بیان نموده است:

1.       مدارس به دانش آموزان می آموزند که فرآیند را با محتوا، تدریس را با یادگیری، نمره های بهتر را با دانش و مدارک را با قابلیت و روانی بیان را با توانایی گفتن حرف های تازه اشتباه بگیرند.

2.       مدرسه پول و نیروی انسانی و اهداف مثبتی را که برای آموزش وجود دارد در اختیار خود می گیرد.

3.       آموزش اجباری ناگریز به قطبی شدن جامعه می انجامد و کشور های جهان را بر اساس نوعی نظام طبقاتی بین المللی درجه بندی می کند.

4.       در مدارس معلمان اسرار دارند امر آموزش و مساله اعطای مدرک را معادل هم قرار دهند.

5.       واگذاری نقش ها و مشاغل بر اساس شرایط مشخص شده توسط مدارس صورت می گیرد.

6.       در مدارس توهم عمده این است که بخش اعظم یادگیری نتیجه تدریس است اما اغلب مردم دانش خود را بیرون از مدرسه کسب می کنند.

7.       کار، اوقات فراغت، سیاست، زندگی شهری و خانوادگی به جای اینکه در حکم وسایلی برای آموزش باشند به لحاظ عادت ها و دانشی که نیاز دارند، به مدرسه وابسته اند.

8.       مدرسه در آموزش مهارت ها کارایی ندارد از آن روکه بر اساس برنامه درسی عمل می کنند.

 

در فصل دوم کتاب، ایوان ایلیچ به توضیح پدیدار شناسی مدرسه می پردازد به عقیده وی برخی از واژه ها آنقدر انعطاف پذیر می شوند که دیگر به کار نمی آیند. مدرسه و تدریس چنین واژه هایی هستند.

ویژگی های مدارس رسمی:

سن دانش آموزان: مدرسه افراد را بر پایه سن آن ها دسته بندی می کند. این دسته بندی بر سه اصل تردید ناپذیر متکی است: 1. جای کودکان در مدرسه است. 2. کودکان در مدرسه یاد می گیرند. 3. کودکان فقط در مدرسه می توانند آموزش ببینند.  خرد نهادینه به ما می گوید که کودکان به مدرسه نیاز دارند و کودکان در مدرسه یاد می گیرند اما همین خرد، خود محصول مدرسه است چون عقل سلیم به ما می گوید تنها کودکان را می توان در مدرسه آموزش داد.

آموزگاران و دانش آموزان:  کودکان بنا بر تعریف، دانش آموزند و در مدرسه آموزش می بینند. دانش آموزان چه با هوش، چه کم هوش، همواره برای گذراندن امتحانات خود بر حفظ کردن، خواندن و هوش خود تکیه کردن و انگیزه آن ها دست یافتن به شغلی مطلوب بوده است. مدرسه جدا از اینکه دانش آموزان از آنها چه یاد می گیرند، برای آموزگاران شغل ایجاد می کنند. خرد سازمانی مدارس به پدر و مادرها، دانش آموزان و معلمان می فهماند که اگر قرار باشد آموزگار به آموزش بپردازد باید اقتدار خود را در مکانی مقدس اعمال کند.

درس خواندن تمام وقت: مدرسه بنا بر ماهیت خود به آن جهت گرایش دارد که تمام وقت و انرژی افرادی را که با آن سروکار دارد به خود اختصاص دهد. حضور در کلاس درس، کودکان را از دنیای روزمره بیرون می برد و در محیطی بسیار ابتدایی، جادویی و کاملا جدی و خشک غوطه ور می کند. حتی بهترین آموزگاران هم نمی توانند دانش آموزان خود را کاملا در برابر این برنامه مدارس محافظت کنند.

 

در فصل سوم کتاب، ایوان ایلیچ به بررسی آیینی شدن پیشرفت می پردازد. وی معتقد است در هر کشوری مقدار مصرف فارغ التحصیلان دانشگاه ها معیاری برای مصرف سایرین به دست می دهد، اگر دیگران بخواهند به هنگام کار یا سایر مواقع انسان های متمدن باشند باید از شیوه فارغ التحصیلان دانشگاه ها تقلید کنند.

امروزه نظام مدارس عملکرد سه گانه ای را انجام می دهد: 1. منبع اسطوره جامعه است. 2. تضاد های آن اسطوره را نهادینه می کند. 3. کانون آیینی است که نا هماهنگی های میان اسطوره و واقعیت را بازآفرینی می کند و می پوشاند. ما بدون اینکه بدانیم آیین مدرسه رفتن نه به یادگیری فردی کمک می کند و نه به برابری اجتماعی آن ها نمی توانیم اصلاح آموزش را آغاز کنیم.

طرح اسطوره زدایی ایوان ایلیچ فقط به دانشگاه محدود نیست بلکه به نظامی که دانشگاه جزء لاینفک آن است مربوط می شود.

اسطوره ی ارزش های نهادینه شده

اسطوره ی نوین بر این اعتقاد استوار است که هر فرآنیدی چیز با ارزشی به وجود می آورد  تولید الزاما تقاضا می آفریند مدرسه به ما می آموزد که یادگیری ارزشمند محصول حضور در کلاس است و هرچه نیروی صرف شده در این کار بیشتر باشد ارزش یادگیری افزایش می یابد و این ارزش را می توان با نمره و گواهینامه اندازه گیری و ثبت کرد.

اسطوره ی اندازه گیری ارزش ها

ارزش های نهادینه شده که مدرسه در افراد القا می کند کمی هستند. مدرسه افراد را به دنیایی وارد می کند که در آن همه چیر حتی تصورات آن ها و در واقع خود انسان نیز قابل اندازه گیری است در حالی که رشد شخصی قابل اندازه گیری نیست.

اسطوره ی دسته بندی ارزش ها

مدرسه ارزش ها را در قال برنامه درسی بسته بندی می کند و آموزگار محصول نهایی را به دانش آموز مصرف کننده تحویل می دهد.

بازی آیین و مذهب جدید جهانی

مدرسه به واسطه ساخت خود به عنوان یک بازی تشریفاتی درجه بندی شده خالق و حافظ اصلی اسطوره های اجتماعی است. وارد شدن به این بازی از اینکه چه چیزی و چگونه تدریس می شود مهمتر است این بازی تا جایی پیش می رود که  شرکت در آن اجبازی می شود و شرکت کنندگان را مجبور می کند که گناه نابسامانی های جهان را به کسانی نسبت دهند که در این بازی شرکت نکرده اند.

 

ایوان ایلیچ در فصل چهارم یک طیف نهادی را تبیین می کند و طبقات مختلفی را در آن جای می دهد.

نهاد های فریبکار                                        هتل ها و کافه تریا ها                                  نهاد های سرزنده

تولید کننده های کالاهای مصرفی(مدارس)

 

در این طیف با حرکت از سمت چپ به راست به تشریح ویژگی های افراد و جهان بینی آن ها می رسیم. در سمت راست خدمات از طریق اعمال نفوذ تحمیل می گردد و در سمت چپ فرصت توسعه یافتن در درون چهارچوبی رسمی و مشخص است با حرکت از سمت چپ به راست قوانین به طور فزاینده ای به سوی مصرف یا مشارکت ناخواسته پیش می روند.

نهاد های فریبکار: اعتیاد آور هستند زیرا مصرف کننده روز به روز به فرآیند و مصرف کالا وابسته تر می شوند.

نهاد های سرزنده: این نهاد ها در استخدام خود هستند، پراکنده و نا پایدار اند و ایوان ایلیچ آنها را به عنوان الگو های آینده تلقی می کند که مطلوب اند.

آنچه در انتخاب نهاد های راست و چپ مطرح است طبیعت واقعی زندگی انسان است. انسان باید انتخاب کند که یا در داشتن اشیا غنی باشد یا در آزادی استفاده از آنها.

مدارس به عنوان خدمات عمومی کاذب

ایوان ایلیچ مدارس را در دسته سمت راست قرار داده و اشاره می کند مدارس در نگاه اول به نظر می رسد که به طور مساوی در اختیار همه کسانی قرار دارد که دوستار تحصیل اند. اما در واقع آن ها در اختیار کسانی هستند که پیوسته اعتبار مدارک خود را تمدید می کنند. مدرسه با مجبور کردن افراد به واگذاری مسئولیت رشد خود به دیگران، افراد را به نوعی خودکشی معنوی وا می دارد.

ایوان ایلیچ در فصل پنجم دانش آموزان و آموزگاران را دوباره مورد انتقاد قرار داده و اصطلاح همسانی های غیر عقلانی را درباره ی ویژگی های مدارس اجباری به کار می برد. وی اشاره می کند دانش آموزان در مدارس به آموزگاران مدرک دار تسلیم می شوند تا خودشان نیز مدرکی کسب کنند. هر دو گروه سرخورده اند و هر دو گروه کمبود منابع و امکاناتی چون پول، دقت، را در سرخوردگی متقابل خود مقصر می دانند. ایوان ایلیچ می گوید من نشان خواهم داد که دگرگون کردن مدرسه کاملا امکان پذیر است. ما می توانیم به جای استخدام آموزگاران به منظور وا داشتن دانش آموزان به پیدا کردن وقت و اراده یادگیری از طریق اجبار به یادگیری خود انگیخته اتکا کنیم. به جای اینکه تمام برنامه های آموزشی را از طریق
آموزگار پیاده کنیم ارتباط های جدید جهانی در اختیار فرد یادگیرنده قرار دهیم.

 

ایوان ایلیچ در فصل ششم نحوه ی مدرسه زدایی و چگونگی آن را بیان می کند.

ایوان ایلیچ برای یک نظام آموزشی خوب سه هدف مطرح می کند:

1.       امکان دسترسی به منابع موجود در هر لحظه از زندگی را برای علاقه مندان به یادگیری فراهم کند.

2.       به کسانی که مایل اند دانستنی های خود را به دیگران انتقال دهند امکان دهند از میان دسته اول علاقه مندان به یادگیری را پیدا کنند.

3.       کسانی که می خواهند مساله ای را برای عموم مردم مطرح کنند فرصتی فراهم کنند که نظر خود را اعلام کنند.

چنین نظامی باید از فناوری نوین برای فراگیر کردن و بنابراین آموزشی کردن عامل آزادی بیان، آزادی تجمع و آزادی مطبوعات استفاده کنند.

به نظر ایوان ایلیچ چهار مجرا یا محل مجزای تبادل یادگیری می تواند تمام منابع لازم برای یادگیری واقعی را در بر گیرد: اشیاء، الگو و سرمشق، همقطاران و فرد بزرگتر و با تجربه

ایوان ایلیچ چهار شبکه را برای دسترسی به هر یک از منابع چهار گانه را معرفی می کند که عبارت اند از:

1.        خدمات مراجعه به وسایل آموزشی

این مورد دسترسی به اشیا یا فرآیند هایی را تصحیل می کند که برای یادگیری رسمی به کار می روند. اشیا منابع اصلی یادگیری هستند. کیفیت محیط و رابطه فرد با آن تعیین کننده ی میزان یادگیری فرد به طور تصادفی است. یادگیری رسمی از یک سو، دسترسی ویژه به اشیا عادی و از سوی دیگر دسترسی آسان و قابل اتکا به اشیا ویژه ای که برای اشیا آموزشی ساخته شده اند فراهم می کند. برای تامین مالی شبکه اشیا آموزشی دو راه معرفی می کند: 1. جامعه بودجه خاصی در نظر بگیرد و برنامه تمام قسمت های شبکه را طوری تنظیم کند که در ساعاتی معقول به روی همه باز باشد. 2. برای وسایل گران قیمت و کمیاب که بعضی از شهروندان بر اساس گروه سنی آنان حق ویژه ای برای استفاده از وسایل داده شود

2.       جایگاه مبادله مهارت ها:

محلی که به افراد اجازه می دهد مهارت های خود را در آنجا به آنها یاد دهند. افراد ماهر پیش از به نمایش گذاشتن مهارت خود باید به عنوان مربی مجوز بگیرند. در این صورت مربی می تواند برای انتخاب خود توسط دیگران محدودیت هایی در مورد زمان، مکان و شیوه ی کار قائل شود. اختراع های اخیر به ما این اجازه را می دهد که مهارت ها را فیلم برداری و در نوار، فیلم یا نمودار بگنجانیم. دو راه ساده را ایوان ایلیچ برای دسترسی به این امر معرفی می کند. 1. ایجاد مراکز مهارت آموزی به صورت رایگان 2. دادن کوپن آموزشی به بعضی از گروه ها تا در مراکز مهارت آموزی حضور یابند.

3.       همگن سازی همسالان و هم قطاران

شبکه ارتباطی که افراد را قادی می سازد تا فعالیت های یادگیری مورد علاقه خود را با پیدا کردن شریکی علاقه مند به آن فعالیت انجام دهد. مدارس در بدترین حالت همکلاسی ها را در اتاقی جمع می کنند و آن ها را در معرض توالی یکسانی از دروس قرار می دهند. اما نظام آموزشی مطلوب مد نظر ایوان به هر کس اجازه می دهد فعالیتی را که برای آن به دنبال هم قطار یا همکار می گردد مشخص کند. با استفاده از رایانه، تابلو های اعلانات، آگهی های دسته بندی شده روزنامه ها، متقاضیان خود را با نام و نشانی معرفی می کند و فعالیتی را که برای آن به دنبال هم قطار می گردد توصیف می شوند.

مدرسه زدایی یعنی پایان دادن به قدرت یک فرد و مجبور کردن دیگری به شرکت در یک جلسه و به رسمیت شناختن هر فرد با هر سن و هر جنسیتی برای شرکت در جلسه.

4.       مربیان حرفه ای

مسیر هر دانش آموز از سوی خود او دنبال خواهد شد. مربیان به دانش آموزان یاری خواهند کرد تا راهی را که سریع تر از همه آن ها را به هدف می رساند بیابند. مدرسه زدایی باید جستجو برای افراد و مربیانی که دارای خرد عملی هستند و مایل اند تازه کاران را در تلاش آموزشی شان حمایت کنند افزایش دهد.

اهداف انقلاب مدرسه زدایی ایوان ایلیچ

1.       آزاد کردن دسترسی به اشیا از طریق از بین بردن کنترل های کنونی

2.       آزاد کردن اشتراک مهارت هایی با دیگران

3.       آزاد کردن استعداد های انتقادی و خلاق مردم

4.       آزاد کردن فرد از این الزام که انتظارات خود را بر اساس خدماتی که یک حرفه تثبیت شده عرضه می کند، شکل دهد.

وی درفصل هفت کتاب معتقد است که انسان باز به شکل اپی مته ایی در خواهد آمد و از این رو نام فصل را تولد دوباره انسان اپی مته ایی نامیده است.

 

منبع: ایلیچ، ایوان(1387) مدرسه زدایی از جامعه، مترجم: الهه ضرغام، تهران: انتشارت رشد
  • ملیحه ربیعی گورانسراب
۱۰
آبان

ابن سینا

از آنجا که ابن سینا نگاه جامع به تعلیم و تربیت داشته و به تربیت کودک و اصول تعلیم و تربیت پرداخته است برخی ادعا کرده اند که وی اولین کسی است که در میان اندیشمندان مسلمان درباره تعلیم و تربیت اظهار نظر کرده است.

تعلیم و تربیت از دیدگاه ابن سینا

بوعلی بیشتر از فارابی و مسکویه به تربیت نظری پرداخته است. در تعریف تعلیم و تربیت وی تعلیم و تربیت را ایجاد عادت های مطلوب در متربی برای رساندن وی به کمال ذاتی درخور او می داند. همچنین ماهیت تعلیم و تربیت را برنامه ریزی و فعالیت جامعه و فرد در جهت سلامت خانواده، رشد کودک و تدبیر شئون اجتماعی برای وصول انسان به سعادت معرفی می کند.

امکان و ضرورت تربیت:

از آنجا که ابن سینا تربیت را ایجاد عادت می داند پس تربیت امکان پذیر است و از آنجا که تربیت لازمه رسیدن به کمال است، ضروری است.

اهداف تربیت: وی اهداف تربیت را به دو دسته غایی و میانی تقسیم می کند، هدف غایی رسیدن و نزدیکی به خداوند و اهداف میانی اعتدال در سه قوه شهودی، غضبی و تدبیری است.

اصول تربیت: اصولی که ابن سینا مطرح می کند در جامعه امروزی بسیار ضروری است و عبارت اند از:

1.       کشف استعداد و علاق متربی: لازم است مربی قبل از آموزش با طبیعت و توانایی های شاگرد آشنا شود تا میزان هوش او را دریابد و به ذوق و سلیقه او پی ببرد.

2.       رعایت تفاوت های فردی: لازمه یادگیری مطلوب و جلوگیری از اتلاف وقت رعایت حقوق فردی است.

3.       آموزش گروهی: ابن سینا معتقد به آموزش گروهی است. گروهی که متشکل از افراد نیک ادب و با اخلاق باشد.

لازم به ذکر است در جلد یک کتاب آراء دانشمندان مسلمان در تعلیم و تربیت علاوه بر سه مورد بالا وی اصول زیر را نیز مطرح می کند.

1.       خود شناسی و تربیت نفس: آدمی بایستی قبل از تربیت دیگران به فکر اصلاح و تربیت خود باشد.

2.       تنظیم برنامه درسی بر اساس مراحل رشد.

3.       تشویق و تنبیه: وی تشویق و تنبیه را به عنوان ضمانت اجرای اخلاق پسندیده و ترک اعمال نادرست می داند.

از آنجا که بنده قبل از بررسی آراء ابن سینا، آراء تربیتی ماریا مونته سوری مطالعه نمودم اکنون به وجود شباهت هایی در آراء هر دو اندیشمند رسیدم که هر دو معتقد به شناسایی و کشف استعداد های متربی تنظیم برنامه درسی بر اساس مراحل رشد و رعایت تفاوت های فردی بودند.

 

عوامل موثر در تربیت

وی نقش چهار عامل والدین، دایه، معلم و همشاگردان را در تربیت فرد مهم می داند. جالب است ابن سینا به تاثیر محیط اشاره نکرده است.

حوزه های تربیت :

ابن سینا در آراء خود به سه حوزه تربیتی، جسمی، شغلی و جنسی پرداخته است:

1)      تربیت جسمی: وی در حوزه تربیت جسمی  به تغذیه، بهداشت، ورزش و بازی کودک پرداخته است.

2)      تربیت شغلی: وی کار را اساس جامعه مدنی معرفی می کند و برای آن سه فایده ذکر می کند:

1.       احساس لذت از درآمدی که دسترنج خود فرد است و تلاش برای موفقیت روز افزون در مهارت و کار خود.

2.       بی اعتنایی به ثروت والدین به عنوان پشتوانه مالی

3.       آمادگی و زمینه سازی برای تشکیل خانواده

3)      تربیت جنسی: وی بهترین راه پاسخ نیاز جنسی را ازدواج می داند. از این رو وی به لزوم تشویق افراد به ازدواج رسمی و علنی بودن ازدواج تشویق می کند.

روش های تربیتی:

از جمله روش های تربیتی که ابن سینا به آن ها تاکید دارد عبارت است از:

1)      تشویق و تنبیه: آنچه ابن سینا در خصوص تشویق و تنبیه به آن تاکید دارد آشنایی با اصول تشویق و تنبیه است. در خصوص تنبیه تاکید دارد نباید والدین پس از اینکه کودک دچار خطا شد بلافصله به تنبیه بدنی او اقدام کند بلکه تنبیه باید پس از هشدار دادن، بی توجهی، توبیخ و تهدید، در صورتی که فایده نداشتند صورت گیرد.

2)      استفاده از داستان

3)      استفاده از شعر: شعری که آموزنده باشد.

4)      عمل به ضد: وی برای مبارزه با خوی و صفات ناپسند پیشنهاد می کند از روش عمل به ضد آن ها استفاده شود.

مراحل تربیت

در جلد اول کتاب آراء اندیشمندان مسلمان، ابن سینا سه مرحله برای تربیت کودک در نظر گرفته است:

مرحله اول: بعد از دو سالگی تا شش سالگی: هنگامی که کودک از شیر گرفته شد بایستی تادیب و تربیت اخلاقی کودک آغاز شود.

مرحله دوم: از شش سالگی به بعد: در این مرحله آموزش ابتدایی آغاز می شود و بایستی تربیت عقلی و اخلاقی همزمان صورت گیرد.

مرحله سوم: دوره نوجوانی به بعد: در این مرحله آموزش حرفه ای آغاز می شود نوجوان باید شغلی را که می خواهد فراگیرد، انتخاب و خود را برای آن آماده سازد. توجه به استعداد، علایق و امکانات در ان دوره ضروری است.

منبع:

منابع:

- رفیعی، بهروز(1392)، مربیان بزرگ مسلمان، تهران: سمت


  • ملیحه ربیعی گورانسراب
۱۹
مهر

آشنایی با ماریا مونته سوری


ماریا مونت سوری

معرفی شخصیت علمی ماریا مونته سوری

وی نخستین پزشک زن ایلتالیاست. آراء تربیتی وی تحت تاثیر آراء پستالزی، فروبل و روسو بود.الگو های آموزشی وی در کشور های مختلف از جمله آمریکا برای راه اندازی مهدهای کودک و مدارس مونته سوری آغاز شد. آمریکا و انگلستان از مراکز مهم ترویج و گسترش این الگوی آموزشی هستند. ماریا مونته سوری نظریه خود را در مقابل نظریه رفتار گرا ها مطرح کرد و از مدرسه هایی که دارای الگوی باز آموزشی بودند حمایت می کرد. وی پیرو مکتب فعال در آموزش و پرورش محسوب می شود.وی برای فراگیری زبان روش های تازه ای ارائه داد و نظرات ارزشمندی در مورد صلح جهانی و بازسازی تعلیم و تربیت ارائه نمود.

نظرات تربیتی  ماریا مونته سوری

1-     ساختار شخصیت کودک قبل از دوران دبستان شکل می گیرد و به سرنوشت تحصیلی و زندگی بزرگسالی وی تاثیر خواهد داشت.

2-    مراحل رشد کودک شامل مراحل حساس و بحرانی که در هر دوره با کودک متفاوتی رو به رو هستیم و باید آموزش را متناسب با هر دوره نمود.

3- وی نسبت به خیال پردازی و تفکر کودکان بد بین بود.

4-  وی بر راه اندازی مدارس نوین با روش  آموزش کودک مداری و عمل گرایی تاکید می کرد.

5-  اصل بنیادین شیوه وی آزادی و دیگری تمرکز است.

 

مراحل رشد کودک و توصیه های آموزشی متناسب با هر مرحله:

1-     تولد تا 7 سالگی

در این مرحله همه ی فراگیری ها خود به خودی است و بدون معلم انجام میشود و وقتی کودک همه کارها را به تنهایی انجام داده است تازه در آن موقع او را به مدرسه می فرستیم . در این مرحله تمرینات بردباری، دقت و تکرار اهمیت زیادی دارد.

2-    7 تا 12 سالگی

-         نیاز کودک به رهایی از محیط بسته و محدود، آشنایی با فرهنگ و تمدن و تجربیات اجتماعی و... در این مرحله بررسی می شود.

-         در این مرحله باید ها و نبایدها، تمرینات اخلاقی و ارزشی مانند کمک به ضعفا و کهنسالان، بیماران که منجر به رویارویی با یک زندگی جدی تر و سخت تر است توصیه می شود.

-         تعلیم و تربیت در این دوره باید به عنوان راهنما عمل کند، چیزی که برای کودک مهم است احساس امنیت و آرامش در بزرگسالان است.

3- 12 تا 18 سالگی

-         کودکان باید معلم  ما باشند، نباید آنها را با القا ء نظرات خود در مقابل خواسته هایشان تسلیم کنیم.

-         در آموزش، اشیاء بهترین مربیان هستند. اشیائی که حواس کودکان را تحریک و به آنها امکان فعالیت جسمانی می دهند.

-         حرکات ریتمیک بر رشد کودکان مهم است.

-         کودک باید راه خود را مستقیما پیدا کند و در آموزش عاملی فعال باشد.

منبع: صمدی ، علی،(1393) ماریا موناته سوری، تهران:دانژه

  • ملیحه ربیعی گورانسراب
۱۹
مهر

این متن دومین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

زکات علم، نشر آن است. هر وبلاگ می تواند پایگاهی برای نشر علم و دانش باشد. بهره برداری علمی از وبلاگ ها نقش بسزایی در تولید محتوای مفید فارسی در اینترنت خواهد داشت. انتشار جزوات و متون درسی، یافته های تحقیقی و مقالات علمی از جمله کاربردهای علمی قابل تصور برای ,بلاگ ها است.

همچنین وبلاگ نویسی یکی از موثرترین شیوه های نوین اطلاع رسانی است و در جهان کم نیستند وبلاگ هایی که با رسانه های رسمی خبری رقابت می کنند. در بعد کسب و کار نیز، روز به روز بر تعداد شرکت هایی که اطلاع رسانی محصولات، خدمات و رویدادهای خود را از طریق بلاگ انجام می دهند افزوده می شود.

  • ملیحه ربیعی گورانسراب
۱۹
مهر

این متن اولین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار!

اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیم های درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.

همچنین گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده یا ابراز احساسات و عواطف اوست. برخی هم انتشار نظرات خود را فرصتی برای نقد و ارزیابی آن می دانند. البته بدیهی است کسانی که دیدگاه های خود را در قالب هنر بیان می کنند، تاثیر بیشتری بر محیط پیرامون خود می گذارند.

  • ملیحه ربیعی گورانسراب