فلسفه تعلیم و تربیت

فعالیت های پژوهشی در حوزه ی فلسفه تعلیم و تربیت

فلسفه تعلیم و تربیت

فعالیت های پژوهشی در حوزه ی فلسفه تعلیم و تربیت

بایگانی

۶ مطلب در دی ۱۳۹۴ ثبت شده است

۲۸
دی

خلاصه  مقاله: تبیین نظریه های انتقادی، تعلیم و تربیت انتقادی و دلالت های تربیتی آن

مقاله مورد بررسی به معرفی دیدگاه تربیتی مبتنی بر نظریه انتقادی  که محصول نظریه پردازان آلمانی است، می پردازد. در این مقاله تعلیم و تربیت انتقادی و عناصر آن از دیدگاه انتقادی مورد بررسی قرار گرفته است و نظریات دو متفکر، پائولو فریره و هانری ژیرو در خصوص تعلیم و تربیت انتقادی بیان گردیده است. ریشه ی نظریه ی انتقادی به صاحب نظران مکتب فرانکفورت برمی گردد به ویژه مارکوزه. نظریة انتقادی با نقد اصول و آموزه های مارکسیم سنتی که بیش تر بر طبقه و اقتصاد و تأکید داشته و به فرد و نظام آموزشی بی توجه بود، درصد بررسی و نقد سلطه ی فرهنگی برآمد و به خود آگاهی در این زمینه تأکید فراوان داشتند.تعلیم و تربیت انتقادی نظریه ی نسبتاً جدیدی است که از نظر تاریخی منشاء آن به نظریه انتقادی مکتب فرانکفورت برمی گردد. هدف این دیدگاه در قالب دگرگون سازی و تحول و رهایی انسان جلوه گر می شود. تعلیم و تربیت انتقادی به خردورزی و نقد و تغییر به عنوان هدف های ارزشمند آموزشی توجه می کند و مهم ترین موضوع در ادبیات تعلیم و تربیت انتقادی را سیاسی بودن نظام های تربیتی جهان می داند و بر این اساس فرضیه هایی دارد مبنی بر اینکه ایدئولوژی ها و فرهنگ حاکم شیوه ها و هدف های آموزشی را دیکته می کنند و دانش آموزان باید فعالانه در فرآیند یاددهی- یادگیری مشارکت داشته باشند. فریره و ژیرو از متفکران تعلیم و تربیت انتقای هستند که بر ایجاد جامعه ای سوسیالیستی از طریق نقد تأکید داشته اند. پائلوفریره اولین مربی و دانشمند تعلیم و تربیت انتقادی است. فریره به نقش شناخت انتقادی در تعلیم و تربیت انتقادی برای رهایی از نابرابری، ستم و بی عدالتی تأکید می کند و بر این اساس الگوی آموزشی به نام تعلیم و تربیت  رهایی بخش را معرفی کرد. نظریات تعلیم و تربیت فریره را در چند اصل می توان خلاصه کرد:

1-    هدف تعلیم و تربیت انتقادی توانمند سازی فراگیران است.

2-    روش تعلیم و تربیت انتقادی مبتنی بر گفتگو است.

3-    تعلیم و تربیت انتقادی دیدگاه های فراگیران دربارة واقعیت را توسعه می دهد.

4-    تعلیم و تربیت انتقادی با تغییر و دگرگونی در فرد و جامعه همراه است.

ژیرو هم براساس اصول پذیرفته شده در نظریه ی انتقادی، نقد مشکلات نظام آموزشی، فرهنگ، نژاد، جنسیت، نابرابری و بی عدالتی را بررسی و الگوی آموزشی انتقادی یا رادیکال را عرضه کرد. نکته ی مهم در الگوی تربیتی ژیرو این است که امکان شناخت ویژگی های جامعه و درک توانائی های انسان و توسعه ی آن ها وجود دارد. به طور کلی دیدگاه های ژیرو در خصوص تعلیم و تربیت را می توان در چند بند بیان کرد:

1-    اخلاق محور کانونی تعلیم و تربیت است.

2-    دانش و متون درسی نباید متونی مقدس و تغییر ناپذیر تلقی شوند.

3-    مطالعات فرهنگی باید به عنوان آموزشی عمومی در مدارس تجویز شود.

4-    دانش آموز باید بداند که به تبع سرشت سیال آدمی حقیقت نیز همیشه و همه جا معنی واحدی ندارد.

ژیرو همچون فریره بی طرفی و رکود ایدئولوژیک را از گستره تعلیم و تربیت دور می داند. از مهم ترین تفاوت های دیدگاه فریره و ژیرو جهت گیری تجویز و عمل گرایانه فریره در برابر ژیرو است و اینکه فریره بیش تر کشاورزان و افراد بزرگسال در کشورهای جهان سوم را تحت آموزش انتقادی قرار داد در حالی که ژیرو نظرات و آموزه های خود را با طبقه ی متوسط در آمریکا به حیطه ی عمل در آورد.

ابعاد تعلیم و تربیت انتقادی:

آرمان تربیتی:  خردورزی ، دگرگون سازی و تحول جامعه، آماده سازی شهروندی آگاه و انتقادی برای مشارکت فعال در جامعه

تلقی نسبت به یادگیری: یادگیری به طور مستقیم با مسائل اجتماعی ارتباط پیدا می کند. یادگیری تعامل بین دانش آموز و محیط و تلاش برای بهبود محیط است.

تلقی نسبت به فراگیر: عنصری فعال که می تواند در تغییر اجتماعی حضور فعالانه یابد، کار گذار تغییر، در جست و جوی عدالت و رهایی است.

تلقی نسبت به محیط آموزشی: محیط آموزشی و مدارس نهادهای بی طرفی نیستند، محیط آموزشی، با فراهم کردن امکانات و فرصت های لازم تغییر و تحول را سر لوحة کار خود قرار می دهند.

تلقی نسبت به روش آموزشی: روش گفت و گو، یادگیری امری گروهی و همیارانه است که مبتنی بر تعامل میان افراد و بین گروه های کاری است، دانش و نگرش با گفت و گو ساخته می شود.

تلقی نسبت به معلم:  اندیشمندان رهایی بخش، کارگران فرهنگی، روشنفکران ستیزه جو، روشن فکران تحول آفرین .تلقی نسبت به برنامه درسی:برنامه درسی باید میان رشته ای باشد، تأکید بر برنامه درسی پنهان، برنامه درسی باید با تجارب و مسائل زندگی مرتبط باشد.

تلقی نسبت به ارزشیابی: ارزشیابی در این دیدگاه کیفی و مستمر و منظم است.

 

منبع:  ایمانی،محسن،دیناروند،حسن، تبیین نظریه های انتقادی، تعلیم و تربیت انتقادی و دلالت های تربیتی آن،اندیشه های نوین تربیتی ،دوره 4،شماره3،پاییز 1387

  • ملیحه ربیعی گورانسراب
۲۸
دی

                                                                      تربیت عرفانی

چکیده:

در این نوشتار آراء تربیتی مولوی در قالب تربیت عرفانی مورد بررسی قرار گرفته است. آرائ وی در چهار بخش اهداف، اصول، عوامل و روش های تربیت مطرح شده است. آنچه در آراء وی حائز اهمیت است توجه به فعالیت و حضور عارف در اجتماع و توجه به عوامل الهی تربیت است.

مقدمه :

مولانا جلال الدین بلخی معروف به مولوی از شخصیت های علمی ممتاز  و شاعران بلند آوازه و عارفان به نام قرن هفتم است که در بلخ یکی از ایالت های خراسان بزرگ به دنیا آمد. امروزه بیش از هر چیز به عنوان عارفی کم نظیر با اندیشه های گاه بی بدیل یاد می شود. از این رو در بررسی تعلیم و تربیت از نگاه او باید به تربیت عرفانی توجه نمود.

اهداف تربیت

مولوی هدف غایی تعلیم و تربیت را رسیدن عارف به مقام قرب الی الله می داند و معتقد است این هدف مطلوب سرشتی انسان است مولوی برای رسیدن به این هدف اهداف میانی چون موت اختیاری (دلبریدن از وابستگی های خاک و دلبستن به امور افلاکی و آماده شدن برای مرگ) و دستیابی به شهود و علم لدنی (گشوده شدن چشم دل و مشاهده ی حقایق و معارف بدون واسطه) را معرفی می کند.

اصول تربیت

مولوی برای تربیت عرفانی اصول زیر را مهم می شمارد:

1)     اصل معیت: یعنی عارف در همه جا و در همه گاه و همه حال در محضر خدا ببیند و حضرت باری را بر خود ناظر بداند.

2)     اصل تبعیت: منظور مولوی از تبعیت این است که عارف بایستی برای هدایت و سیر و سلوک درست، از معلم و راهنمای خود تبعیت کند.

«پیر را بگزین که بی پیر این سفر                                      هست بس پی آفت و خوف و خطر»

3)     اصل فعالیت: فرد سالک نباید به بهانه توکل به خدا دست از کار و تلاش کشیده بلکه باید در کار و تلاش بر خدا توکل نماید.

«بر قضا کم نه بهانه ای جوان                                  جرم خود را چون نهی بر دیگران

گر توکل می کنی، در کار کن                                 کشت کن، پس تکیه بر جبار کن»

4)     اصل کرامت: مولوی به انسان سالک خطاب می کند که جایگاه و مرتبه خویش را پاس داشته و قدر خود را بشناسد و خود را ارزان نفروخته و به صفت شیطانی تن در ندهد.

5)     اصل حضور: مولوی به سخن رسول خدا(ص) که فرمود: در اسلام رهبانیت وجود ندارد بر سالک لازم می داند در کنار مردم زندگی کند و هرگز رهبانیت پیشه نکند.

«از ترهب نهی کرده است آن رسول                     بدعتی چون در گرفتی؟ ای فضول»

... «یار را با یار چون بنشسته شد                             صد هزاران لوحه سر دانسته شد»

6)      اصل تفرد: مولوی با تاکید بر اینکه هرکسی را بهر کاری ساخته اند، آبشخور تفاوت افراد را در میل به کارها و امور و فنون، تفاوت آنان در هوش و استعداد و گرایش های آنان می داند و معتقد است رعایت تفاوت های فردی به ویژه در تعلیم و تربیت کودکان بسیار مهم و ضروری است:

این تفاوت عقل های را نیک دان                     در مراتب از زمین تا آسمان

هست عقلی همچو قرص آفتاب                       هست عقلی کمتر از زهره و شهاب

7)     اصل محبت: مولوی به پیروی از قرآن کریم (آل عمران/52) که راز و رمز پیروزی پیامبر و گیرایی او را عنایت به اصل مهر و محبت دانسته است و رعایت اصل محبت در تعلیم و تربیت تاکید کرده است و همچنین تاکید می کند کسی می تواند محبت بورزد و در تعلیم و تربیت بر آن پایبند باشد که به جایگاه ارزش محبت در تعلیم و تربیت آگاه باشد.

عوامل تربیت:

به طور کلی می توان گفت مولوی عوامل موثر در تربیت را به دو دسته عوامل الهی و عوامل انسانی تقسیم کرده است.

عوامل الهی شامل:

1)     عنایت الهی و عوامل نا پیدای تربیت و هر موفقیتی است.

2)     ریاضت های غیر اختیاری که شمال مصائب و نا ملایماتی است که بیرون از اختیار انسان بر وی تحمیل می شود. مانند از دست دادن ثروت و عزیزان. این نا ملایمات ظاهری ناخوشایند دارند اما باطن آن موجب تعالی روح و تربیت نفس و توجه به خداست.

عوامل انسانی شامل تاثیر معلم به عنوان راهنما و دوستان و همنشینان است. مولوی سوگند یاد می کند که یار بد، از مار زهری بدتر است. چون خو و صفات ناپسند او خود به خود بر اطرافیان اثر می گذارد و آنان بی آنکه در پی تقلید از او باشند از او تاثیر می پذیرند.

روش های تربیت:

از جمله روش های تربیتی مورد نظر مولوی عبارت اند از:

1)     اندرز و موعظه: آنچه در این روش مهم است این است که موعظه کننده خود اهل عمل باشد و دیگران را به چیزی نخواند و خود خلاف آن را عمل کند. مولوی تاکید می کند پند دادن با رفتار تاثیر بیشتری دارد نسبت به اندرز زبانی

2)     استفاده از داستان و تمثیل

3)     ریاضت: ریاضت از روز های تربیت عرفانی است که مورد نظر همه ی عارفان بوده و منجر به تذکیه نفس و پالایش روح می شود.

نتیجه گیری:

با بررسی آراء تربیتی مولوی دانستیم که مولوی تاکید بر تربیت عرفانی دارد. آنچه در آراء وی حائز اهمیت بود و می تواند به شبهاتی که در خصوص تربیت عرفانی وجود دارد، جواب قاطع دهد، تاکید بر اصل فعالت و اصل حضور است. چرا که اکثر مردم گمان می کنند که عارفان انسان های منفعل هستند و از مردم و اجتماع کناره گیری کرده و به ریاضت می پردازند. در حالی که در آراء مولوی می بینیم وی لازمه و اصل تربیت عرفانی را حضور و فعالیت در جمع می داند. نکته مهم دیگر در آراء وی توجه به عوامل پنهانی و الهی تربیت یعنی عنایت الهی و مصائب و نا ملایمات زندگی است در حالی که در بررسی آراء تربیتی مربیان دیگر به این عوامل اشاره ای نشده بود.

منبع: رفیعی، بهروز(1392)، مربیان بزرگ مسلمان، تهران: سمت

  • ملیحه ربیعی گورانسراب
۲۸
دی

آراء تربیتی مسکویه(325 ه.ق)

چکیده:

هدف از این نوشتار بررسی و شناخت آراء تربیتی مسکویه می باشد. با استفاده از روش سندکاوی نتایج به دست آمده حاکی از این است که آراء و نظریات مسکویه در حوزه تعلیم و تربیت علمی و متناسب با نیاز جامعه کنونی است و اگر والدین و مسئولان تربیتی در عمل این آراء را در تربیت کودکان پیاده کنند،  نتایج ارزشمندی به دست خواهند آورد، از این رو  برای ایجاد نظام تعلیم و تربیت مطلوب،  بهره گیری از  آراء افرادی چون مسکویه که در حوزه اخلاق تخصص دارند نتایج بسیار مطلوبی خواهد داشت.

 

مقدمه:

احمد ابن محمد بن یعقوب، معروف به ابو علی مسکویه، از دانشمندان بزرگ شیعه در قرن چهارم و پنجم است که در ری به دنیا امد. وی در فلسفه، اخلاق، پزشکی، تاریخ، شعر و ادب تبحر خاصی داشت و برخی او را پس از ارسطو و فارابی، معلم ثالث لقب دادند، زیرا وی حکمت عملی را نظم و انسجام بخشید. امروزه شهرت وی بیشتر به اعتبار مکتب فلسفی او در اخلاق یا فلسفه اخلاق اوست. در کنار اخلاق وی به تعلیم و تربیت نیز پرداخته و نگرش های تربیتی وی در کتاب تهذیب و الاخلاق وی منعکس شده است. ما در این نوشتار در صدد تبیین آراء تربیتی مسکویه می باشیم.

اهداف تربیت:

مسکویه هدف تربیت را پرورش انسان کاملی که به مقام قرب الهی رسیده باشد معرفی می کند و تحقق این هدف غایی را ، در گرو رساندن انسان به دو هدف میانی کمال علمی(رسیدن به مقام یقین و درک حکمت) و کمال عملی(خدای گونه شدن در اثر دوری از زشتی ها و عمل به نیکی ها) معرفی میکند.

اصول تربیت:

1-     لزوم تربیت جسم و روح: مسکویه از آنجا که معتقد است، سعادت در گرو رساندن انسان به کمال جسمانی و روحانی است، تاکید دارد تربیت جسم و روح بایستی به طور همزمان صورت گیرد و نباید به علت توجه به یک بعد، از بعد دیگر غافل شد.

2-     رعایت تناسب میان مراحل تربیت با مراحل رشد: برنامه ریزی تربیتی باید  متناسب با ویژگی ها و توانایی های فرد در هر مرحله از رشد، صورت گیرد.

3-     تربیت به هنگام: تربیت کودک باید قبل از اینکه وی به رفتار و عادت ناپسند خو بگیرد، شروع شود.

4-     رعایت تفاوت های فردی

5-     رعایت تدریج: همان گونه که قوا و امیال کودک به تدریج بروز می کند و او را به واکنش وا میدارد، تربیت نیز بایستی به تدریج صورت پذیرد.

6-      عادت دادن متربی به سختی ها: بر حذر داشتن کودک از نازپروری، تن آسایی و خوش گذرانی(بهشتی و دیگران، 1386).

مراحل تربیت:

مسکویه به تبعیت از فیلسوفان یونانی مراحل تربیت را بر اساس مراحل طبیعی رشد طبقه بندی کرده است:

مرحله اول:  از آنجا که اولین مرحله رشد کودک، گرایش کودک به غذاست. مرحله تربیتی متناسب با آن، تربیت بدنی و قوای جسمانی کودک است.

مرحله دوم: دومین مرحله رشد، پیدایش قوه خیال و پیدایش قوه خشم است، مرحله تربیتی متناسب آن تعدیل و تربیت میل کودک به غضب و تحصیل کرامت می باشد.

مرحله سوم: پیدایش قوه تعقل در انسان، مرحله تربیتی متناسب با آن فراگیری علوم و معارف می باشد.

عوامل تربیت:

مسکویه در تربیت کودک به ترتیب، تاثیر عواملی چون پدر و مادر، محیط زندگی، معلم، دوستان و محیط شغلی را مهم می داند.

حوزه های تربیت:

مسکویه در مباحث تربیتی به پنج حوزه تربیتی پرداخته است: تربیت جسمی(توجه به بهداشت تغذیه و آزادی کودک برای بازی)، تربیت اخلاقی(رعایت اخلاق در حوزه آداب تغذیه تا آداب النفس)، تربیت دینی(پایبندی به احکام شرع ) و تربیت اجتماعی (رعایت عدالت، احسان و تواضع)

روش های تربیتی:

مسکویه برای تحقق اهداف تربیتی، به روش هایی چون تشویق و تنبیه ، تکرار و تمرین و روش محبت اشاره کرده است.

بحث و نتیجه گیری:

با توجه به مطالب مطرح شده، با وجود اینکه شهرت مسکویه در فلسفه اخلاق مطرح بود، وی در حوزه ی تعلیم و تربیت نیز به ابعاد مختلف آن توجه کرده و آراء ارزشمندی ارائه داده است. وی در آراء خود تاکید بر تربیت به هنگام کودک دارد، در تعالیم اسلامی نیز مهم ترین مرحله برای یادگیری و تربیت پذیری از تولد تا هفت سالگی است و نیز در آراء تربیتی مربیان غربی مانند ماریا مونته سوری نیز بهترین زمان تحت عنوان دوره حساس، از تولد تا شش سالگی معرفی شده است، ولی متاسفانه در عمل شاهد هستیم که بسیاری از مسئولان تربیتی و والدین از این موضوع غافل هستند و شروع تعلیم و تربیت را مصادف با ورود کودک به مدرسه می دانند. نکته دیگری که برای بنده جالب بود، تاکید ایشان به عادت دادن متربی به سختی است. در عصر کنونی متاسفانه والدین با این تصور و شعار غلط که ما در گذشته سختی فراوان کشیده ایم ، نمی گذاریم برای فرزند مان گذشته ما تکرار گردد، به صورت غیر معقول کودکان خود را ناز پرورده و خوش گذران تربیت می کنند که به هیچ مهارت عملی برای زندگی روزمره مجهز نمی باشد. نکته مهم دیگر در آراء مسکویه توجه به تربیت دینی است. تربیت دینی در عصر حاضر که عصر حضور گوشی و تبلت در دستان کودکان شش ماهه است، عصری که غرب تمام هم و غم خود را در جهت شکستن بنیان های دینی و فرهنگی، بسیج نموده است، بسیار ضروری است. والدین یایستی با استفاده از تربیت دینی کودکان خود را به سلاح مناسبی برای مبارزه با بی بند و باری های اخلاقی و فرهنگ غلط، مسلح سازند. والدین و مسئولان تربیتی در عمل این آراء را در تربیت کودکان پیاده کنند،  نتایج ارزشمندی به دست خواهند آورد.

    

 منابع:

بهشتی، محمد، ابو جعفری، مهدی، فقیهی، علی نقی(1386)، آراء دانشمندان مسلمان در تعلیم و تربیت و مبانی آن، جلد دوم، تهران: سمت

رفیعی، بهروز (1392)، مربیان بزرگ مسلمان، تهران: سمت

 

  • ملیحه ربیعی گورانسراب
۲۱
دی

تنبیه

استفاده از تنبیه، آری یا نه؟

دانش آموز کلاس پنجم ابتدایی در مدرسه انقلاب، روستای گورانسراب بودم. دو خاله دو قلو داشتم که همسن من بودند و از سال اول ابتدایی همکلاسی هم بودیم. دایی من مدیر و معلم مدرسه راهنمایی پسرانه روستا بود. دایی عزیزم به درس و نمره اهمیت زیادی می داد و همواره در کنار مشغله کاری خود به درس ما رسیدگی می کرد. یک روز در امتحان ریاضی نمره پایین گرفتم، خاله ها خبر نمره کم ریاضی مرا به دایی گفته بودند. وقتی دایی را دیدم سوال کردند که چرا کم گرفته ام و  مرا  سخت تنبیه نمود. خیلی ناراحت شدم، اما چون می دونستم منو دوست داره زود از یادم بردم. چند روز بعد خاله ها در امتحان املاء نمره  خیلی کمی گرفتند و من برای انتقام  از خاله ها نمره خاله ها رو به دایی اطلاع دادم و اونا هم از تنبیه دایی بی نسیب نموندن. این جریان به 15 سال پیش برمی گردد. دورانی که تنبیه بسیار رایج بود و تاثیر خاص خود را داشت. من به خاطر اون تنبیه از اون روز با جدیت به درس خوندن رو آوردم و تا حالا که دانشجوی دکتری هستم با رتبه اول یا دوم در تمام مقاطع تحصیل فارغ التحصیل شده ام. البته تنبیه اون موقع تاثیر بیشتری داشت ولی امروز بچه ها در مواجه با تنبیه مقابله مثل می کنند. امروزه تنبیه به کلی از نظام آموزش کنار گذاشته شده است، اما به نظر می رسد اگر اصول تنبیه در اعمال آن اجرا شود تاثیر خوبی خواهد داشت.

جالب است سعدی در این خصوص می فرماید کودکی که جور آموزگار نکشد، تربیت نمی شود و ناگریز از روزگار ستم خواهد دید. پس برای اینکه چنین نشود شایسته است کودک، گردن به فرمان نهد(رفیعی، 1392، 213).

خواجه نصیرالدین طوسی مانند غزالی و مسکویه معتقد است به محض بروز رفتار و صفات شایسته از فرد باید او را تشویق کرد و در حضور دیگران او را ستود، اما اگر از وی رفتار و صفات ناشایستی سر زد نباید بی درنگ واکنش نشان داد و او را تنبیه نمود؛ باید ابتدا خطای او را نادیده انگاشت و چنانچه او خطای خود را پوشیده می دارد، باید خطایش را پوشیده داشت. اگر تنبیه ضرورت یافت، نخست باید پنهانی تذکر داد و توبیخ کرد و اگر متربی از خطا دست نکشید و تکرار کرد، آنگاه باید بر او سخت گرفت و در نهایت به تنبیه بدنی وی روی آورد. خواجه نیز مانند غزالی هشدار می دهد که در اعمال تنبیه چه بدنی و چه غیر بدنی نباید چنان کرد که فرد به تنبیه خو بگیرد و جسور و بی پروا شود. در تنبیه باید از لطایف استفاده کرد و ظرافت به خرج داد. پس باید مراقب بود بُعد تربیتی تنبیه مخدوش و فراموش نشود(همو، 181).

منابع: رفیعی، بهروز(1392)، مربیان بزرگ مسلمان، تهران: سمت


  • ملیحه ربیعی گورانسراب
۱۷
دی

کانت

بشر تنها با تعلیم و تربیت انسان می شود

بررسی آراء تربیتی امانوئل کانت


چکیده: در این نوشتار آراء تربیتی امانوئل کانت مورد بررسی قرار گرفته است. آراء وی در ابعاد اصول، اهداف، مراحل و حوزه های تربیت مورد بررسی قرار گرفته است. اهمیت نظام تربیتی کانت  به آن است که اخلاق را ارج نهاده و آدمی را متوجه وجدان خود کرده است.

مقدمه :

امانوئل کانت در یکی از شهر های آلمان در خانواده ای پروتستان مذهب به دنیا آمد. معروف ترین اثر وی نقد عقل عملی و نقد عقل عملی است. وی بنیان گذار فلسفه جدیدی به نام فلسفه انتقادی است. همان طور که تحقیق در فلسفه یونان باید حول محور آثار افلاطون و ارسطو صورت گیرد، تحقیق در تاریخ  فلسفه جدید نیز باید حول محور آراء کانت انجام شود. کانت برای تعلیم و تربیت منزلتی رفیع قائل است و آن را برای پیشرفت بشر ضروری می داند. در این نوشتار به بررسی آراء تربیتی وی می پردازیم.

تعریف تعلیم و تربیت:

در نظر کانت تعلیم و تربیت مبتنی بر ایمان است و ایمان ریشه دارتر از علم است. وی معتقد است تعلیم و تربیت بر ارزش ها تکیه دارد و ارزش ها بر باید های اخلاقی. کانت تعلیم و تربیت را فرایندی دو سویه می داند که در یک طرف مربی قرار دارد که فردی رشد یافته است و در طرف دیگر متربی است که فعال و در حال ساختن خویشتن است(ماهرو زاده ، 1389). کانت معتقد است آدمی تنها آفریده ای است که محتاج تعلیم و تربیت است  و آدمی جز آنچه تربیت از او می سازد نیست. وی  تربیت کردن و حکومت کردن را مهم ترین و در عین حال دشوارترین کارها در جامعه انسانی می داند (کاردان، 1388).

اهداف تعلیم و تربیت:

کانت مهم ترین هدف تعلیم و تربیت را هدایت آدمی به سوی آزادی راستین یعنی رها کردن او از حالت حیوانیت و بند هایی که آداب و رسوم جامعه بر او زده است، می داند. وی معتقد است هدف تعلیم و تربیت باید تبدیل شخص به فردی اخلاقی و دارای شخصیت و اراده که تنها از قوانین عقل پیروی کند و خود قانون گذار باشد، باشد (کاردان،1388).

اصول تعلیم و تربیت:

1)      یادگیری از راه فعالیت: کودک باید شخصا در جریان فعالیت های طبیعی یادگیری قرار گیرد نه اینکه  با وسایل مصنوعی و فشار و جبر چیزی را بیاموزد.

2)      رعایت اصل اعتدال: کانت نه با جدی سازی تمام فعالیت کودک موافق است و نه با تفریحی کردن آن، بلکه معتقد است باید در تمام مراحل تربیتی اعتدال را رعایت کرد.

3)      پرهیز از تشکیل عادات نا مطلوب: وی تاکید خاصی بر ایجاد عادت های مطلوب تا مرحله تربیتی اخلاقی دارد و معتقد است با ورود به مرحله تربیت اخلاقی که پای فهم و بصیرت به میان می آید، عادات کم رنگ می شوند.

4)      ضرورت حذف پاداش و تنبیه: وی به پاداش و تنبیه اعتقاد خاصی ندارد و قلب فلسفه وی (عمل به وظیفه) است. که برخاسته از عقل عملی و وجدان اخلاقی است.

5)      اصل تدریجی بودن تعلیم و تربیت

6)      آینده نگری در تعلیم و تربیت: وی معتقد است کودکان را باید نه برای زمان حال بلکه برای شرایط بهتر احتمالی آینده تربیت کرد (بهشتی، 1388).

 

مراحل تربیت

کانت مراحل تربیت را به سه دوره تقسیم کرده است:                                                     1)دوره اول: تربیت جسمانی:

مرحله اول: مراقبت و پرستاری  از نوزاد: تربیت منفی

مرحله دوم: آموزش همراه با پرورش: تربیت مثبت

2)دوره دوم: پرورش ذهن

3)دوره سوم: تربیت اخلاقی: بالاترین مرتبه، آشنایی با دین، باید منجر به تربیت عملی گردد(ماهروزاده،1389).

حوزه های تربیت:

تربیت اخلاقی: از آنجایی که کانت فیلسوفی اخلاقی است مهم ترین بخش تعلیم و تربیت را تربیت اخلاقی می داند در تربیت اخلاقی معلم باید متربی را با اصول و قوانین کلی آشنا سازد، به نحوی که آن اصول در همه ی زمان ها و مکان ها به عنوان قانونی عام تلقی شود، برای آنکه معلم بتواند شاگردی مهذب تربیت کند باید خود متخلق به اخلاق باشد. توجه به بعد اخلاقی معلم از نقاط قوت تربیت اخلاقی کانت به شمار می آید. کانت در تربیت اخلاقی در صدد رشد و تعالی شخصیت آدمی است و برای نیل به این هدف نکات ارزشمندی را متذکر می شود. او می گوید: برای آنکه کودک از منشی والا برخوردار شود، باید خویشتن دار باشد و از شهوات بپرهیزد و همچنین باید با اراده الگوی مناسب کودک را با وظایفی که نسبت به خود و دیگران دارد آشنا نمود. ثبات رای و استواری عزم و اراده نیز در شکل گیری منش آدمی نقش اساسی دارند به طور کلی کودک باید یاد  بگیرد به فضائل اقبال نموده و از رذائل دوری جوید. کانت منشا عمل نیک را در درون و وجدان انسان جستجو می کند و قانون کلی اخلاق را چنین بیان می کند: چنان رفتار کن که گویی عمل تو به منزله قانونی عام و کلی در همه زمان ها و در همه ی مکان ها تلقی شود.

تربیت عملی: از جمله مباحثی که کانت در تربیت عملی به آن پرداخته است تربیت جنسی و دینی است و تربیت عملی هنگامی امکان پذیر است که تربیت اخلاقی به نحو احسن انجام شده باشد. وی در تربیت جنسی نخست نحوه آشنایی کودک با مسائل جنسی را مطرح می کند، سپس نکاتی را که فرد باید در زندگی زناشویی مد نظر قرار دهد را بیان می کند. تربیت جنسی از بلوغ آغاز می شود و تا زندگی مشترک ادامه دارد. وی تاکید می کند بی اطلاعی نسبت به مسائل جنسی پیامد نا گوار خواهد داشت. پس باید با جوانان به طور جدی و با صراحت سخن گفت، به تدریج جوان به سنی می رسد که باید برای زندگی مشترک آماد شود از این رو باید یاد بگیرد که با جنس مخالف چگونه رفتار کند.

تربیت دینی: کانت معتقد است آموزش مفاهیم دینی باید متناسب با طبیعت کودک و دنیای کودکانه او باشد و هرگز نباید جنبه تقلیدی محض داشته باشد. با کودک نخست باید درباره ی نظم و زیبایی طبیعت، سپس جهان آفرینش صحبت کرد آنگاه او را با مفهوم خدا آشنا نمود.

نتیجه گیری:

با بررسی آراء کانت در حوزه تربیت می توان گفت وی از دو جهت بر فلسفه تعلیم و تربیت تاثیر گذارده است، یکی از جهت معرفت شناسی و دیگری از جهت اخلاقی. اهمیت نظام تربیتی کانت  به آن است که اخلاق را ارج نهاده و آدمی را متوجه وجدان خود کرده است و این در زمانی است که نظریه تکامل باعث شده بود قوانین اخلاقی مردود شناخته شود.

منابع:

ماهروزاده، طیبه(1389) فلسفه تربیتی کانت، تهران: سروش

کاردان، علی محمد(1388) سیر آراء تربیتی غرب،تهران:سمت

بهشتی، سعید، نیکویی، روشنک(1388)، تحلیل و نقدی بر فلسفه تربیتی کانت با تاکید بر نظریه تربیت اخلاقی وی، نشریه علوم تربیتی، دوره 5، شماره 3

 

  • ملیحه ربیعی گورانسراب
۰۵
دی

الکساندر سادرلند نیل

Alexander Sutherland Neill

Alexander-Sutherland

الکساندر سادرلند نیل در سال 1883 در شهر کوچک فورفار در اسکاتلند به دنیا آمد. وی با مشارکت و همکاری فراونیوشتاتر که بعد ها با وی ازدواج کرد، مدرسه خصوصی خود را نام سامر هیل تاسیس کرد. وی در این مدرسه افکار تربیتی انقلابی خود را که مبنی بر آزادی کودک و حذف اقتدار معلم بود عملی ساخت. تجربه های رنج آلود دوران مدرسه و دانشگاه نیل و عشق راستین و درک او نسبت به کودک در موفقیت و پیاده کردن افکار خود در سامر هیل نقش مهمی داشتند. نیل در آراء تربیتی خود تحت تاثیر فروید، رایش و لین، قرار داشت.

بررسی آراء تربیتی نیل در مدرسه سامر هیل:

1-   اهمیت دادن به آزادی کودک: نیل در کتاب سامر هیل آشکارا تعهد خود را نسبت به آزادی کودک بیان می کند"بر سر آن شدیم تا مدرسه ای بر پا کنیم که کودکان در آن مجاز باشند که خودشان باشند. برای انجام این کار ناگریز بودیم که انضباط، دستوردهی، القای عقیده، آموزش اخلاقی و تربیت دینی را سراسر کنار بگذاریم".

2-   تاکید بر خود مختاری کودک برای یادگیری: نیل تاکید میکند کودک را نباید مجبور به یادگیری کرد، تنها یادگیری ارزشمند، یادگیری داوطلبانه هست و کودکان خود می دانند که چه وقت برای یاد گرفتن آماده اند.

3-   اهمیت شادمانی کودک در مدرسه: نیل تاکید میکند بچه ها آنگاه به شادمانی دست می یابند که آزاد باشند، زیرا ناخوشایندی از کینه درونی ناشی از سرکوب بیرونی حاصل می شود. شادمانی از نظر نیل به معنی مواجهه با حداقل سرکوب است. شادمانی شامل احساس درونی شادزیستی، احساس تعادل، احساس سلامت و خشنودی از زندگی است و داشتن آزادی لازمه این احساس درونی است.

4-   اهمیت دادن به پرورش عواطف: نیل طرفدار «دل ها و نه مغزها در مدرسه است». وی باور داشت که اگر عواطف را حقیقتا آزاد بگذارند، عقل از خود مراقبت خواهد کرد. وی معتقد بود که آموزش و پرورش متعارف این خطا را مرتکب می شود که عقل  را بر عواطف برتری میدهد. از این رو بچه ها ممکن است واقعیات فراوانی بدانند در حالی که فاقد رضایت وموفقیت درونی باشد.

5-   تاکید بر نیک بودن فطرت کودک: وی به پاک و نیک بودن فطرت کودکان معتقد بود و باور داشت اگر بگذارند کودک رشد طبیعی خود را داشته باشدبه محرک ها و ضمانت های اجرایی درس های اخلاقی و مذهبی، نیاز نخواهد داشت، زیرا نیکی طبیعی ذات وی مجال خواهد یافت تا به راه و رسم خویش، خود را ظاهر سازد.

6-    مخالفت با تنیبه کودک: در سامر هیل تنبیه سلطه گرایانه رواج نداشت. نیا تصور میکرد که تنبیه همیشه عملی ناشی از نفرت استو کودک خودسامان یافته هیچ گاه نیازمند آن نیست. تنبیه  غالبا حالت جریمه ی نقدی و تاوان داشت مثل اخذ پول توجیبی کودک یا محروم کردن او از تماشای فیلم (پالمر، 1390).

مدرسه “سامرهیل” در بریتانیا به جنجالی ترین مدرسه دنیا معروف شده است. بنا بر رویکرد آموزشی این مدرسه، دانش آموزان در انتخاب دروس خود اختیار دارند و تمام قواعد و مقررات را تعیین می کنند. در “سامرهیل“، کلاسهای هنر و دروس فنی به یک اندازه اهمیت دارند. کوینسی راسل دانش آموز پیشین این مدرسه که اینک مقیم فرانسه است، دو فرزندش را برای تحصیل به “سامرهیل” فرستاده است. راسل می گوید که هدفش این بوده است که فرزنداش هم درس خواندن در این مدرسه را تجربه کنند. وی می افزاید: «می دانستم کجا می روند و می دانستم چه چیزهایی در انتظار آنهاست. خود من این دوران را گذرانده بودم و به خودم می گفتم :“تو که هستی که این فرصت یادگیری احترام و توان شنیدن و عشق و اعتماد را از آنها دریغ کنی”. »

ویژگی دیگر مدرسه سامرهیل، پایبندی به اصول دموکراسی است: دانش آموز و آموزگار هم تراز هستند و در جلسات هفتگی همه به یک میزان حق رأی دارند. شاگردان مدرسه “سامرهیل” بین ۶ تا ۱۸ سال سن دارند. این مدرسه یک بار تهدید به تعطیلی شده است، اما در آخرین بازرسی، رویکرد آموزشی این مدرسه، بویژه در زمینه آموزش اخلاقی بسیار مثبت ارزیابی شد. مهم ترین اصل “ای اس نیل” مؤسس “سامرهیل” این بوده است: «راه خودت را برو». او گفته است ترجیح می دهد از “سامرهیل” رفتگری شاد و خوشحال بیرون بیاید، تا نخست وزیری عصبی. مشهورترین مدرسه‌ای که در قالب تحقق خود(تحقق فرد)عمل کرده است مدرسه‌ سامرهیل‌ در انگلستان است.

 اکنون به پاره‌ای وجوه اجرایی این دیدگاه و اینکه اجرای آن مستلزم چه شرایطی است‌ اشاره می‌شود: در وهله اول اجرای چنین برنامه‌ای مستلزم این است که معلم به هریک از دانش‌آموزان‌ به عنوان یک انسان و نه تنها به عنوان عضوی از یک گروه یا کلاس نگاه کند. یعنی باید به فرد فرد آنان از زاویه فردیت و وجوه ممیزی که ممکن است با دیگران داشته باشد بنگرد. به علاوه‌ معلمان باید بتوانند روابط انسانی و عاطفی بسیار نزدیکی بین خود و دانش‌آموزان برقرار کنند. این نکته بسیار اهمیت دارد. زیرا تا معلم در یک چنین موقعیتی با دانش‌آموزان قرار نگیرد، از کنه‌برداشتها، ادراکات، تجارب و تلقّیات آنان از آنچه که به ایشان عرضه می‌شود مطلع نمی‌شود.  برقراری رابطه عاطفی قوی بین معلم و دانش‌آموز در حقیقت به معلم رخصت حضور در عرصه وجود دانش‌آموزان را می‌دهد. و البته تا معلم در عرصه وجود یکایک دانش‌آموزان‌ حضور نیابد، از درک این که بر او چه می‌گذرد، چه چیزی را تجربه کرده و آموخته است و نگرش او نسبت به آنچه که تجربه می‌کند چیست، عاجز خواهد ماند. بنابراین وظیفه معلم بسیار ظریف، حساس و سنگین می‌شود.  ثانیا تعداد دانش‌آموزان مدارس بسیار کمتر از میزان معمول باشد چون در مدارس بزرگ‌ معمولا ارائه برنامه‌های متنوع و نشان دادن انعطاف در برنامه‌ها وجود ندارد حداکثر تعداد دانش‌آموز در هر کلاس 15 نفر پیشنهاد شده که در گروههای سنی متفاوت هستند. اصولا سازماندهی مدرسه بدین صورت که هر کسی بر اساس سن تقویمی در یک پایه‌ای قرار می‌گیرد، مفهوم ندارد. بلکه مبنای تقسیم‌بندی دانش‌آموزان در کلاسهای مختلف استعدادها، علایق و نیازهای آنها است. افراد در سنین مختلف بر اساس علاقه خود نسبت به یک موضوع درسی، در یک کلاس آموزش می‌بینند. همچنین بدون دیکته و یا تجویز و تحمیل مطلبی، راهنمایی‌های لازم را به دانش‌آموزان ارائه می‌دهد. به عبارت دیگر او تحریک، تشویق و هدایت می‌کند. لیکن تعیین تکلیف و وظایف‌ دانش‌آموزان در اثر تعامل بین دانش‌آموز و معلم شکل می‌گیرد(مهر محمدی، 1370).

منابع:

-جوی آ. پالمر، (1391)، پنجان اندیشمند نوین تربیتی، مترجم: جمعی از نویسندگان، تهران: سمت

- مهرمحمدی، محمود(1370)، فصلنامه تعلیم و تربیت، شماره 26

  • ملیحه ربیعی گورانسراب