فلسفه تعلیم و تربیت

فعالیت های پژوهشی در حوزه ی فلسفه تعلیم و تربیت

فلسفه تعلیم و تربیت

فعالیت های پژوهشی در حوزه ی فلسفه تعلیم و تربیت

بایگانی
۲۸
دی

خلاصه  مقاله: تبیین نظریه های انتقادی، تعلیم و تربیت انتقادی و دلالت های تربیتی آن

مقاله مورد بررسی به معرفی دیدگاه تربیتی مبتنی بر نظریه انتقادی  که محصول نظریه پردازان آلمانی است، می پردازد. در این مقاله تعلیم و تربیت انتقادی و عناصر آن از دیدگاه انتقادی مورد بررسی قرار گرفته است و نظریات دو متفکر، پائولو فریره و هانری ژیرو در خصوص تعلیم و تربیت انتقادی بیان گردیده است. ریشه ی نظریه ی انتقادی به صاحب نظران مکتب فرانکفورت برمی گردد به ویژه مارکوزه. نظریة انتقادی با نقد اصول و آموزه های مارکسیم سنتی که بیش تر بر طبقه و اقتصاد و تأکید داشته و به فرد و نظام آموزشی بی توجه بود، درصد بررسی و نقد سلطه ی فرهنگی برآمد و به خود آگاهی در این زمینه تأکید فراوان داشتند.تعلیم و تربیت انتقادی نظریه ی نسبتاً جدیدی است که از نظر تاریخی منشاء آن به نظریه انتقادی مکتب فرانکفورت برمی گردد. هدف این دیدگاه در قالب دگرگون سازی و تحول و رهایی انسان جلوه گر می شود. تعلیم و تربیت انتقادی به خردورزی و نقد و تغییر به عنوان هدف های ارزشمند آموزشی توجه می کند و مهم ترین موضوع در ادبیات تعلیم و تربیت انتقادی را سیاسی بودن نظام های تربیتی جهان می داند و بر این اساس فرضیه هایی دارد مبنی بر اینکه ایدئولوژی ها و فرهنگ حاکم شیوه ها و هدف های آموزشی را دیکته می کنند و دانش آموزان باید فعالانه در فرآیند یاددهی- یادگیری مشارکت داشته باشند. فریره و ژیرو از متفکران تعلیم و تربیت انتقای هستند که بر ایجاد جامعه ای سوسیالیستی از طریق نقد تأکید داشته اند. پائلوفریره اولین مربی و دانشمند تعلیم و تربیت انتقادی است. فریره به نقش شناخت انتقادی در تعلیم و تربیت انتقادی برای رهایی از نابرابری، ستم و بی عدالتی تأکید می کند و بر این اساس الگوی آموزشی به نام تعلیم و تربیت  رهایی بخش را معرفی کرد. نظریات تعلیم و تربیت فریره را در چند اصل می توان خلاصه کرد:

1-    هدف تعلیم و تربیت انتقادی توانمند سازی فراگیران است.

2-    روش تعلیم و تربیت انتقادی مبتنی بر گفتگو است.

3-    تعلیم و تربیت انتقادی دیدگاه های فراگیران دربارة واقعیت را توسعه می دهد.

4-    تعلیم و تربیت انتقادی با تغییر و دگرگونی در فرد و جامعه همراه است.

ژیرو هم براساس اصول پذیرفته شده در نظریه ی انتقادی، نقد مشکلات نظام آموزشی، فرهنگ، نژاد، جنسیت، نابرابری و بی عدالتی را بررسی و الگوی آموزشی انتقادی یا رادیکال را عرضه کرد. نکته ی مهم در الگوی تربیتی ژیرو این است که امکان شناخت ویژگی های جامعه و درک توانائی های انسان و توسعه ی آن ها وجود دارد. به طور کلی دیدگاه های ژیرو در خصوص تعلیم و تربیت را می توان در چند بند بیان کرد:

1-    اخلاق محور کانونی تعلیم و تربیت است.

2-    دانش و متون درسی نباید متونی مقدس و تغییر ناپذیر تلقی شوند.

3-    مطالعات فرهنگی باید به عنوان آموزشی عمومی در مدارس تجویز شود.

4-    دانش آموز باید بداند که به تبع سرشت سیال آدمی حقیقت نیز همیشه و همه جا معنی واحدی ندارد.

ژیرو همچون فریره بی طرفی و رکود ایدئولوژیک را از گستره تعلیم و تربیت دور می داند. از مهم ترین تفاوت های دیدگاه فریره و ژیرو جهت گیری تجویز و عمل گرایانه فریره در برابر ژیرو است و اینکه فریره بیش تر کشاورزان و افراد بزرگسال در کشورهای جهان سوم را تحت آموزش انتقادی قرار داد در حالی که ژیرو نظرات و آموزه های خود را با طبقه ی متوسط در آمریکا به حیطه ی عمل در آورد.

ابعاد تعلیم و تربیت انتقادی:

آرمان تربیتی:  خردورزی ، دگرگون سازی و تحول جامعه، آماده سازی شهروندی آگاه و انتقادی برای مشارکت فعال در جامعه

تلقی نسبت به یادگیری: یادگیری به طور مستقیم با مسائل اجتماعی ارتباط پیدا می کند. یادگیری تعامل بین دانش آموز و محیط و تلاش برای بهبود محیط است.

تلقی نسبت به فراگیر: عنصری فعال که می تواند در تغییر اجتماعی حضور فعالانه یابد، کار گذار تغییر، در جست و جوی عدالت و رهایی است.

تلقی نسبت به محیط آموزشی: محیط آموزشی و مدارس نهادهای بی طرفی نیستند، محیط آموزشی، با فراهم کردن امکانات و فرصت های لازم تغییر و تحول را سر لوحة کار خود قرار می دهند.

تلقی نسبت به روش آموزشی: روش گفت و گو، یادگیری امری گروهی و همیارانه است که مبتنی بر تعامل میان افراد و بین گروه های کاری است، دانش و نگرش با گفت و گو ساخته می شود.

تلقی نسبت به معلم:  اندیشمندان رهایی بخش، کارگران فرهنگی، روشنفکران ستیزه جو، روشن فکران تحول آفرین .تلقی نسبت به برنامه درسی:برنامه درسی باید میان رشته ای باشد، تأکید بر برنامه درسی پنهان، برنامه درسی باید با تجارب و مسائل زندگی مرتبط باشد.

تلقی نسبت به ارزشیابی: ارزشیابی در این دیدگاه کیفی و مستمر و منظم است.

 

منبع:  ایمانی،محسن،دیناروند،حسن، تبیین نظریه های انتقادی، تعلیم و تربیت انتقادی و دلالت های تربیتی آن،اندیشه های نوین تربیتی ،دوره 4،شماره3،پاییز 1387

  • ملیحه ربیعی گورانسراب
۲۸
دی

                                                                      تربیت عرفانی

چکیده:

در این نوشتار آراء تربیتی مولوی در قالب تربیت عرفانی مورد بررسی قرار گرفته است. آرائ وی در چهار بخش اهداف، اصول، عوامل و روش های تربیت مطرح شده است. آنچه در آراء وی حائز اهمیت است توجه به فعالیت و حضور عارف در اجتماع و توجه به عوامل الهی تربیت است.

مقدمه :

مولانا جلال الدین بلخی معروف به مولوی از شخصیت های علمی ممتاز  و شاعران بلند آوازه و عارفان به نام قرن هفتم است که در بلخ یکی از ایالت های خراسان بزرگ به دنیا آمد. امروزه بیش از هر چیز به عنوان عارفی کم نظیر با اندیشه های گاه بی بدیل یاد می شود. از این رو در بررسی تعلیم و تربیت از نگاه او باید به تربیت عرفانی توجه نمود.

اهداف تربیت

مولوی هدف غایی تعلیم و تربیت را رسیدن عارف به مقام قرب الی الله می داند و معتقد است این هدف مطلوب سرشتی انسان است مولوی برای رسیدن به این هدف اهداف میانی چون موت اختیاری (دلبریدن از وابستگی های خاک و دلبستن به امور افلاکی و آماده شدن برای مرگ) و دستیابی به شهود و علم لدنی (گشوده شدن چشم دل و مشاهده ی حقایق و معارف بدون واسطه) را معرفی می کند.

اصول تربیت

مولوی برای تربیت عرفانی اصول زیر را مهم می شمارد:

1)     اصل معیت: یعنی عارف در همه جا و در همه گاه و همه حال در محضر خدا ببیند و حضرت باری را بر خود ناظر بداند.

2)     اصل تبعیت: منظور مولوی از تبعیت این است که عارف بایستی برای هدایت و سیر و سلوک درست، از معلم و راهنمای خود تبعیت کند.

«پیر را بگزین که بی پیر این سفر                                      هست بس پی آفت و خوف و خطر»

3)     اصل فعالیت: فرد سالک نباید به بهانه توکل به خدا دست از کار و تلاش کشیده بلکه باید در کار و تلاش بر خدا توکل نماید.

«بر قضا کم نه بهانه ای جوان                                  جرم خود را چون نهی بر دیگران

گر توکل می کنی، در کار کن                                 کشت کن، پس تکیه بر جبار کن»

4)     اصل کرامت: مولوی به انسان سالک خطاب می کند که جایگاه و مرتبه خویش را پاس داشته و قدر خود را بشناسد و خود را ارزان نفروخته و به صفت شیطانی تن در ندهد.

5)     اصل حضور: مولوی به سخن رسول خدا(ص) که فرمود: در اسلام رهبانیت وجود ندارد بر سالک لازم می داند در کنار مردم زندگی کند و هرگز رهبانیت پیشه نکند.

«از ترهب نهی کرده است آن رسول                     بدعتی چون در گرفتی؟ ای فضول»

... «یار را با یار چون بنشسته شد                             صد هزاران لوحه سر دانسته شد»

6)      اصل تفرد: مولوی با تاکید بر اینکه هرکسی را بهر کاری ساخته اند، آبشخور تفاوت افراد را در میل به کارها و امور و فنون، تفاوت آنان در هوش و استعداد و گرایش های آنان می داند و معتقد است رعایت تفاوت های فردی به ویژه در تعلیم و تربیت کودکان بسیار مهم و ضروری است:

این تفاوت عقل های را نیک دان                     در مراتب از زمین تا آسمان

هست عقلی همچو قرص آفتاب                       هست عقلی کمتر از زهره و شهاب

7)     اصل محبت: مولوی به پیروی از قرآن کریم (آل عمران/52) که راز و رمز پیروزی پیامبر و گیرایی او را عنایت به اصل مهر و محبت دانسته است و رعایت اصل محبت در تعلیم و تربیت تاکید کرده است و همچنین تاکید می کند کسی می تواند محبت بورزد و در تعلیم و تربیت بر آن پایبند باشد که به جایگاه ارزش محبت در تعلیم و تربیت آگاه باشد.

عوامل تربیت:

به طور کلی می توان گفت مولوی عوامل موثر در تربیت را به دو دسته عوامل الهی و عوامل انسانی تقسیم کرده است.

عوامل الهی شامل:

1)     عنایت الهی و عوامل نا پیدای تربیت و هر موفقیتی است.

2)     ریاضت های غیر اختیاری که شمال مصائب و نا ملایماتی است که بیرون از اختیار انسان بر وی تحمیل می شود. مانند از دست دادن ثروت و عزیزان. این نا ملایمات ظاهری ناخوشایند دارند اما باطن آن موجب تعالی روح و تربیت نفس و توجه به خداست.

عوامل انسانی شامل تاثیر معلم به عنوان راهنما و دوستان و همنشینان است. مولوی سوگند یاد می کند که یار بد، از مار زهری بدتر است. چون خو و صفات ناپسند او خود به خود بر اطرافیان اثر می گذارد و آنان بی آنکه در پی تقلید از او باشند از او تاثیر می پذیرند.

روش های تربیت:

از جمله روش های تربیتی مورد نظر مولوی عبارت اند از:

1)     اندرز و موعظه: آنچه در این روش مهم است این است که موعظه کننده خود اهل عمل باشد و دیگران را به چیزی نخواند و خود خلاف آن را عمل کند. مولوی تاکید می کند پند دادن با رفتار تاثیر بیشتری دارد نسبت به اندرز زبانی

2)     استفاده از داستان و تمثیل

3)     ریاضت: ریاضت از روز های تربیت عرفانی است که مورد نظر همه ی عارفان بوده و منجر به تذکیه نفس و پالایش روح می شود.

نتیجه گیری:

با بررسی آراء تربیتی مولوی دانستیم که مولوی تاکید بر تربیت عرفانی دارد. آنچه در آراء وی حائز اهمیت بود و می تواند به شبهاتی که در خصوص تربیت عرفانی وجود دارد، جواب قاطع دهد، تاکید بر اصل فعالت و اصل حضور است. چرا که اکثر مردم گمان می کنند که عارفان انسان های منفعل هستند و از مردم و اجتماع کناره گیری کرده و به ریاضت می پردازند. در حالی که در آراء مولوی می بینیم وی لازمه و اصل تربیت عرفانی را حضور و فعالیت در جمع می داند. نکته مهم دیگر در آراء وی توجه به عوامل پنهانی و الهی تربیت یعنی عنایت الهی و مصائب و نا ملایمات زندگی است در حالی که در بررسی آراء تربیتی مربیان دیگر به این عوامل اشاره ای نشده بود.

منبع: رفیعی، بهروز(1392)، مربیان بزرگ مسلمان، تهران: سمت

  • ملیحه ربیعی گورانسراب
۲۸
دی

آراء تربیتی مسکویه(325 ه.ق)

چکیده:

هدف از این نوشتار بررسی و شناخت آراء تربیتی مسکویه می باشد. با استفاده از روش سندکاوی نتایج به دست آمده حاکی از این است که آراء و نظریات مسکویه در حوزه تعلیم و تربیت علمی و متناسب با نیاز جامعه کنونی است و اگر والدین و مسئولان تربیتی در عمل این آراء را در تربیت کودکان پیاده کنند،  نتایج ارزشمندی به دست خواهند آورد، از این رو  برای ایجاد نظام تعلیم و تربیت مطلوب،  بهره گیری از  آراء افرادی چون مسکویه که در حوزه اخلاق تخصص دارند نتایج بسیار مطلوبی خواهد داشت.

 

مقدمه:

احمد ابن محمد بن یعقوب، معروف به ابو علی مسکویه، از دانشمندان بزرگ شیعه در قرن چهارم و پنجم است که در ری به دنیا امد. وی در فلسفه، اخلاق، پزشکی، تاریخ، شعر و ادب تبحر خاصی داشت و برخی او را پس از ارسطو و فارابی، معلم ثالث لقب دادند، زیرا وی حکمت عملی را نظم و انسجام بخشید. امروزه شهرت وی بیشتر به اعتبار مکتب فلسفی او در اخلاق یا فلسفه اخلاق اوست. در کنار اخلاق وی به تعلیم و تربیت نیز پرداخته و نگرش های تربیتی وی در کتاب تهذیب و الاخلاق وی منعکس شده است. ما در این نوشتار در صدد تبیین آراء تربیتی مسکویه می باشیم.

اهداف تربیت:

مسکویه هدف تربیت را پرورش انسان کاملی که به مقام قرب الهی رسیده باشد معرفی می کند و تحقق این هدف غایی را ، در گرو رساندن انسان به دو هدف میانی کمال علمی(رسیدن به مقام یقین و درک حکمت) و کمال عملی(خدای گونه شدن در اثر دوری از زشتی ها و عمل به نیکی ها) معرفی میکند.

اصول تربیت:

1-     لزوم تربیت جسم و روح: مسکویه از آنجا که معتقد است، سعادت در گرو رساندن انسان به کمال جسمانی و روحانی است، تاکید دارد تربیت جسم و روح بایستی به طور همزمان صورت گیرد و نباید به علت توجه به یک بعد، از بعد دیگر غافل شد.

2-     رعایت تناسب میان مراحل تربیت با مراحل رشد: برنامه ریزی تربیتی باید  متناسب با ویژگی ها و توانایی های فرد در هر مرحله از رشد، صورت گیرد.

3-     تربیت به هنگام: تربیت کودک باید قبل از اینکه وی به رفتار و عادت ناپسند خو بگیرد، شروع شود.

4-     رعایت تفاوت های فردی

5-     رعایت تدریج: همان گونه که قوا و امیال کودک به تدریج بروز می کند و او را به واکنش وا میدارد، تربیت نیز بایستی به تدریج صورت پذیرد.

6-      عادت دادن متربی به سختی ها: بر حذر داشتن کودک از نازپروری، تن آسایی و خوش گذرانی(بهشتی و دیگران، 1386).

مراحل تربیت:

مسکویه به تبعیت از فیلسوفان یونانی مراحل تربیت را بر اساس مراحل طبیعی رشد طبقه بندی کرده است:

مرحله اول:  از آنجا که اولین مرحله رشد کودک، گرایش کودک به غذاست. مرحله تربیتی متناسب با آن، تربیت بدنی و قوای جسمانی کودک است.

مرحله دوم: دومین مرحله رشد، پیدایش قوه خیال و پیدایش قوه خشم است، مرحله تربیتی متناسب آن تعدیل و تربیت میل کودک به غضب و تحصیل کرامت می باشد.

مرحله سوم: پیدایش قوه تعقل در انسان، مرحله تربیتی متناسب با آن فراگیری علوم و معارف می باشد.

عوامل تربیت:

مسکویه در تربیت کودک به ترتیب، تاثیر عواملی چون پدر و مادر، محیط زندگی، معلم، دوستان و محیط شغلی را مهم می داند.

حوزه های تربیت:

مسکویه در مباحث تربیتی به پنج حوزه تربیتی پرداخته است: تربیت جسمی(توجه به بهداشت تغذیه و آزادی کودک برای بازی)، تربیت اخلاقی(رعایت اخلاق در حوزه آداب تغذیه تا آداب النفس)، تربیت دینی(پایبندی به احکام شرع ) و تربیت اجتماعی (رعایت عدالت، احسان و تواضع)

روش های تربیتی:

مسکویه برای تحقق اهداف تربیتی، به روش هایی چون تشویق و تنبیه ، تکرار و تمرین و روش محبت اشاره کرده است.

بحث و نتیجه گیری:

با توجه به مطالب مطرح شده، با وجود اینکه شهرت مسکویه در فلسفه اخلاق مطرح بود، وی در حوزه ی تعلیم و تربیت نیز به ابعاد مختلف آن توجه کرده و آراء ارزشمندی ارائه داده است. وی در آراء خود تاکید بر تربیت به هنگام کودک دارد، در تعالیم اسلامی نیز مهم ترین مرحله برای یادگیری و تربیت پذیری از تولد تا هفت سالگی است و نیز در آراء تربیتی مربیان غربی مانند ماریا مونته سوری نیز بهترین زمان تحت عنوان دوره حساس، از تولد تا شش سالگی معرفی شده است، ولی متاسفانه در عمل شاهد هستیم که بسیاری از مسئولان تربیتی و والدین از این موضوع غافل هستند و شروع تعلیم و تربیت را مصادف با ورود کودک به مدرسه می دانند. نکته دیگری که برای بنده جالب بود، تاکید ایشان به عادت دادن متربی به سختی است. در عصر کنونی متاسفانه والدین با این تصور و شعار غلط که ما در گذشته سختی فراوان کشیده ایم ، نمی گذاریم برای فرزند مان گذشته ما تکرار گردد، به صورت غیر معقول کودکان خود را ناز پرورده و خوش گذران تربیت می کنند که به هیچ مهارت عملی برای زندگی روزمره مجهز نمی باشد. نکته مهم دیگر در آراء مسکویه توجه به تربیت دینی است. تربیت دینی در عصر حاضر که عصر حضور گوشی و تبلت در دستان کودکان شش ماهه است، عصری که غرب تمام هم و غم خود را در جهت شکستن بنیان های دینی و فرهنگی، بسیج نموده است، بسیار ضروری است. والدین یایستی با استفاده از تربیت دینی کودکان خود را به سلاح مناسبی برای مبارزه با بی بند و باری های اخلاقی و فرهنگ غلط، مسلح سازند. والدین و مسئولان تربیتی در عمل این آراء را در تربیت کودکان پیاده کنند،  نتایج ارزشمندی به دست خواهند آورد.

    

 منابع:

بهشتی، محمد، ابو جعفری، مهدی، فقیهی، علی نقی(1386)، آراء دانشمندان مسلمان در تعلیم و تربیت و مبانی آن، جلد دوم، تهران: سمت

رفیعی، بهروز (1392)، مربیان بزرگ مسلمان، تهران: سمت

 

  • ملیحه ربیعی گورانسراب
۲۱
دی

تنبیه

استفاده از تنبیه، آری یا نه؟

دانش آموز کلاس پنجم ابتدایی در مدرسه انقلاب، روستای گورانسراب بودم. دو خاله دو قلو داشتم که همسن من بودند و از سال اول ابتدایی همکلاسی هم بودیم. دایی من مدیر و معلم مدرسه راهنمایی پسرانه روستا بود. دایی عزیزم به درس و نمره اهمیت زیادی می داد و همواره در کنار مشغله کاری خود به درس ما رسیدگی می کرد. یک روز در امتحان ریاضی نمره پایین گرفتم، خاله ها خبر نمره کم ریاضی مرا به دایی گفته بودند. وقتی دایی را دیدم سوال کردند که چرا کم گرفته ام و  مرا  سخت تنبیه نمود. خیلی ناراحت شدم، اما چون می دونستم منو دوست داره زود از یادم بردم. چند روز بعد خاله ها در امتحان املاء نمره  خیلی کمی گرفتند و من برای انتقام  از خاله ها نمره خاله ها رو به دایی اطلاع دادم و اونا هم از تنبیه دایی بی نسیب نموندن. این جریان به 15 سال پیش برمی گردد. دورانی که تنبیه بسیار رایج بود و تاثیر خاص خود را داشت. من به خاطر اون تنبیه از اون روز با جدیت به درس خوندن رو آوردم و تا حالا که دانشجوی دکتری هستم با رتبه اول یا دوم در تمام مقاطع تحصیل فارغ التحصیل شده ام. البته تنبیه اون موقع تاثیر بیشتری داشت ولی امروز بچه ها در مواجه با تنبیه مقابله مثل می کنند. امروزه تنبیه به کلی از نظام آموزش کنار گذاشته شده است، اما به نظر می رسد اگر اصول تنبیه در اعمال آن اجرا شود تاثیر خوبی خواهد داشت.

جالب است سعدی در این خصوص می فرماید کودکی که جور آموزگار نکشد، تربیت نمی شود و ناگریز از روزگار ستم خواهد دید. پس برای اینکه چنین نشود شایسته است کودک، گردن به فرمان نهد(رفیعی، 1392، 213).

خواجه نصیرالدین طوسی مانند غزالی و مسکویه معتقد است به محض بروز رفتار و صفات شایسته از فرد باید او را تشویق کرد و در حضور دیگران او را ستود، اما اگر از وی رفتار و صفات ناشایستی سر زد نباید بی درنگ واکنش نشان داد و او را تنبیه نمود؛ باید ابتدا خطای او را نادیده انگاشت و چنانچه او خطای خود را پوشیده می دارد، باید خطایش را پوشیده داشت. اگر تنبیه ضرورت یافت، نخست باید پنهانی تذکر داد و توبیخ کرد و اگر متربی از خطا دست نکشید و تکرار کرد، آنگاه باید بر او سخت گرفت و در نهایت به تنبیه بدنی وی روی آورد. خواجه نیز مانند غزالی هشدار می دهد که در اعمال تنبیه چه بدنی و چه غیر بدنی نباید چنان کرد که فرد به تنبیه خو بگیرد و جسور و بی پروا شود. در تنبیه باید از لطایف استفاده کرد و ظرافت به خرج داد. پس باید مراقب بود بُعد تربیتی تنبیه مخدوش و فراموش نشود(همو، 181).

منابع: رفیعی، بهروز(1392)، مربیان بزرگ مسلمان، تهران: سمت


  • ملیحه ربیعی گورانسراب
۱۷
دی

کانت

بشر تنها با تعلیم و تربیت انسان می شود

بررسی آراء تربیتی امانوئل کانت


چکیده: در این نوشتار آراء تربیتی امانوئل کانت مورد بررسی قرار گرفته است. آراء وی در ابعاد اصول، اهداف، مراحل و حوزه های تربیت مورد بررسی قرار گرفته است. اهمیت نظام تربیتی کانت  به آن است که اخلاق را ارج نهاده و آدمی را متوجه وجدان خود کرده است.

مقدمه :

امانوئل کانت در یکی از شهر های آلمان در خانواده ای پروتستان مذهب به دنیا آمد. معروف ترین اثر وی نقد عقل عملی و نقد عقل عملی است. وی بنیان گذار فلسفه جدیدی به نام فلسفه انتقادی است. همان طور که تحقیق در فلسفه یونان باید حول محور آثار افلاطون و ارسطو صورت گیرد، تحقیق در تاریخ  فلسفه جدید نیز باید حول محور آراء کانت انجام شود. کانت برای تعلیم و تربیت منزلتی رفیع قائل است و آن را برای پیشرفت بشر ضروری می داند. در این نوشتار به بررسی آراء تربیتی وی می پردازیم.

تعریف تعلیم و تربیت:

در نظر کانت تعلیم و تربیت مبتنی بر ایمان است و ایمان ریشه دارتر از علم است. وی معتقد است تعلیم و تربیت بر ارزش ها تکیه دارد و ارزش ها بر باید های اخلاقی. کانت تعلیم و تربیت را فرایندی دو سویه می داند که در یک طرف مربی قرار دارد که فردی رشد یافته است و در طرف دیگر متربی است که فعال و در حال ساختن خویشتن است(ماهرو زاده ، 1389). کانت معتقد است آدمی تنها آفریده ای است که محتاج تعلیم و تربیت است  و آدمی جز آنچه تربیت از او می سازد نیست. وی  تربیت کردن و حکومت کردن را مهم ترین و در عین حال دشوارترین کارها در جامعه انسانی می داند (کاردان، 1388).

اهداف تعلیم و تربیت:

کانت مهم ترین هدف تعلیم و تربیت را هدایت آدمی به سوی آزادی راستین یعنی رها کردن او از حالت حیوانیت و بند هایی که آداب و رسوم جامعه بر او زده است، می داند. وی معتقد است هدف تعلیم و تربیت باید تبدیل شخص به فردی اخلاقی و دارای شخصیت و اراده که تنها از قوانین عقل پیروی کند و خود قانون گذار باشد، باشد (کاردان،1388).

اصول تعلیم و تربیت:

1)      یادگیری از راه فعالیت: کودک باید شخصا در جریان فعالیت های طبیعی یادگیری قرار گیرد نه اینکه  با وسایل مصنوعی و فشار و جبر چیزی را بیاموزد.

2)      رعایت اصل اعتدال: کانت نه با جدی سازی تمام فعالیت کودک موافق است و نه با تفریحی کردن آن، بلکه معتقد است باید در تمام مراحل تربیتی اعتدال را رعایت کرد.

3)      پرهیز از تشکیل عادات نا مطلوب: وی تاکید خاصی بر ایجاد عادت های مطلوب تا مرحله تربیتی اخلاقی دارد و معتقد است با ورود به مرحله تربیت اخلاقی که پای فهم و بصیرت به میان می آید، عادات کم رنگ می شوند.

4)      ضرورت حذف پاداش و تنبیه: وی به پاداش و تنبیه اعتقاد خاصی ندارد و قلب فلسفه وی (عمل به وظیفه) است. که برخاسته از عقل عملی و وجدان اخلاقی است.

5)      اصل تدریجی بودن تعلیم و تربیت

6)      آینده نگری در تعلیم و تربیت: وی معتقد است کودکان را باید نه برای زمان حال بلکه برای شرایط بهتر احتمالی آینده تربیت کرد (بهشتی، 1388).

 

مراحل تربیت

کانت مراحل تربیت را به سه دوره تقسیم کرده است:                                                     1)دوره اول: تربیت جسمانی:

مرحله اول: مراقبت و پرستاری  از نوزاد: تربیت منفی

مرحله دوم: آموزش همراه با پرورش: تربیت مثبت

2)دوره دوم: پرورش ذهن

3)دوره سوم: تربیت اخلاقی: بالاترین مرتبه، آشنایی با دین، باید منجر به تربیت عملی گردد(ماهروزاده،1389).

حوزه های تربیت:

تربیت اخلاقی: از آنجایی که کانت فیلسوفی اخلاقی است مهم ترین بخش تعلیم و تربیت را تربیت اخلاقی می داند در تربیت اخلاقی معلم باید متربی را با اصول و قوانین کلی آشنا سازد، به نحوی که آن اصول در همه ی زمان ها و مکان ها به عنوان قانونی عام تلقی شود، برای آنکه معلم بتواند شاگردی مهذب تربیت کند باید خود متخلق به اخلاق باشد. توجه به بعد اخلاقی معلم از نقاط قوت تربیت اخلاقی کانت به شمار می آید. کانت در تربیت اخلاقی در صدد رشد و تعالی شخصیت آدمی است و برای نیل به این هدف نکات ارزشمندی را متذکر می شود. او می گوید: برای آنکه کودک از منشی والا برخوردار شود، باید خویشتن دار باشد و از شهوات بپرهیزد و همچنین باید با اراده الگوی مناسب کودک را با وظایفی که نسبت به خود و دیگران دارد آشنا نمود. ثبات رای و استواری عزم و اراده نیز در شکل گیری منش آدمی نقش اساسی دارند به طور کلی کودک باید یاد  بگیرد به فضائل اقبال نموده و از رذائل دوری جوید. کانت منشا عمل نیک را در درون و وجدان انسان جستجو می کند و قانون کلی اخلاق را چنین بیان می کند: چنان رفتار کن که گویی عمل تو به منزله قانونی عام و کلی در همه زمان ها و در همه ی مکان ها تلقی شود.

تربیت عملی: از جمله مباحثی که کانت در تربیت عملی به آن پرداخته است تربیت جنسی و دینی است و تربیت عملی هنگامی امکان پذیر است که تربیت اخلاقی به نحو احسن انجام شده باشد. وی در تربیت جنسی نخست نحوه آشنایی کودک با مسائل جنسی را مطرح می کند، سپس نکاتی را که فرد باید در زندگی زناشویی مد نظر قرار دهد را بیان می کند. تربیت جنسی از بلوغ آغاز می شود و تا زندگی مشترک ادامه دارد. وی تاکید می کند بی اطلاعی نسبت به مسائل جنسی پیامد نا گوار خواهد داشت. پس باید با جوانان به طور جدی و با صراحت سخن گفت، به تدریج جوان به سنی می رسد که باید برای زندگی مشترک آماد شود از این رو باید یاد بگیرد که با جنس مخالف چگونه رفتار کند.

تربیت دینی: کانت معتقد است آموزش مفاهیم دینی باید متناسب با طبیعت کودک و دنیای کودکانه او باشد و هرگز نباید جنبه تقلیدی محض داشته باشد. با کودک نخست باید درباره ی نظم و زیبایی طبیعت، سپس جهان آفرینش صحبت کرد آنگاه او را با مفهوم خدا آشنا نمود.

نتیجه گیری:

با بررسی آراء کانت در حوزه تربیت می توان گفت وی از دو جهت بر فلسفه تعلیم و تربیت تاثیر گذارده است، یکی از جهت معرفت شناسی و دیگری از جهت اخلاقی. اهمیت نظام تربیتی کانت  به آن است که اخلاق را ارج نهاده و آدمی را متوجه وجدان خود کرده است و این در زمانی است که نظریه تکامل باعث شده بود قوانین اخلاقی مردود شناخته شود.

منابع:

ماهروزاده، طیبه(1389) فلسفه تربیتی کانت، تهران: سروش

کاردان، علی محمد(1388) سیر آراء تربیتی غرب،تهران:سمت

بهشتی، سعید، نیکویی، روشنک(1388)، تحلیل و نقدی بر فلسفه تربیتی کانت با تاکید بر نظریه تربیت اخلاقی وی، نشریه علوم تربیتی، دوره 5، شماره 3

 

  • ملیحه ربیعی گورانسراب
۰۵
دی

الکساندر سادرلند نیل

Alexander Sutherland Neill

Alexander-Sutherland

الکساندر سادرلند نیل در سال 1883 در شهر کوچک فورفار در اسکاتلند به دنیا آمد. وی با مشارکت و همکاری فراونیوشتاتر که بعد ها با وی ازدواج کرد، مدرسه خصوصی خود را نام سامر هیل تاسیس کرد. وی در این مدرسه افکار تربیتی انقلابی خود را که مبنی بر آزادی کودک و حذف اقتدار معلم بود عملی ساخت. تجربه های رنج آلود دوران مدرسه و دانشگاه نیل و عشق راستین و درک او نسبت به کودک در موفقیت و پیاده کردن افکار خود در سامر هیل نقش مهمی داشتند. نیل در آراء تربیتی خود تحت تاثیر فروید، رایش و لین، قرار داشت.

بررسی آراء تربیتی نیل در مدرسه سامر هیل:

1-   اهمیت دادن به آزادی کودک: نیل در کتاب سامر هیل آشکارا تعهد خود را نسبت به آزادی کودک بیان می کند"بر سر آن شدیم تا مدرسه ای بر پا کنیم که کودکان در آن مجاز باشند که خودشان باشند. برای انجام این کار ناگریز بودیم که انضباط، دستوردهی، القای عقیده، آموزش اخلاقی و تربیت دینی را سراسر کنار بگذاریم".

2-   تاکید بر خود مختاری کودک برای یادگیری: نیل تاکید میکند کودک را نباید مجبور به یادگیری کرد، تنها یادگیری ارزشمند، یادگیری داوطلبانه هست و کودکان خود می دانند که چه وقت برای یاد گرفتن آماده اند.

3-   اهمیت شادمانی کودک در مدرسه: نیل تاکید میکند بچه ها آنگاه به شادمانی دست می یابند که آزاد باشند، زیرا ناخوشایندی از کینه درونی ناشی از سرکوب بیرونی حاصل می شود. شادمانی از نظر نیل به معنی مواجهه با حداقل سرکوب است. شادمانی شامل احساس درونی شادزیستی، احساس تعادل، احساس سلامت و خشنودی از زندگی است و داشتن آزادی لازمه این احساس درونی است.

4-   اهمیت دادن به پرورش عواطف: نیل طرفدار «دل ها و نه مغزها در مدرسه است». وی باور داشت که اگر عواطف را حقیقتا آزاد بگذارند، عقل از خود مراقبت خواهد کرد. وی معتقد بود که آموزش و پرورش متعارف این خطا را مرتکب می شود که عقل  را بر عواطف برتری میدهد. از این رو بچه ها ممکن است واقعیات فراوانی بدانند در حالی که فاقد رضایت وموفقیت درونی باشد.

5-   تاکید بر نیک بودن فطرت کودک: وی به پاک و نیک بودن فطرت کودکان معتقد بود و باور داشت اگر بگذارند کودک رشد طبیعی خود را داشته باشدبه محرک ها و ضمانت های اجرایی درس های اخلاقی و مذهبی، نیاز نخواهد داشت، زیرا نیکی طبیعی ذات وی مجال خواهد یافت تا به راه و رسم خویش، خود را ظاهر سازد.

6-    مخالفت با تنیبه کودک: در سامر هیل تنبیه سلطه گرایانه رواج نداشت. نیا تصور میکرد که تنبیه همیشه عملی ناشی از نفرت استو کودک خودسامان یافته هیچ گاه نیازمند آن نیست. تنبیه  غالبا حالت جریمه ی نقدی و تاوان داشت مثل اخذ پول توجیبی کودک یا محروم کردن او از تماشای فیلم (پالمر، 1390).

مدرسه “سامرهیل” در بریتانیا به جنجالی ترین مدرسه دنیا معروف شده است. بنا بر رویکرد آموزشی این مدرسه، دانش آموزان در انتخاب دروس خود اختیار دارند و تمام قواعد و مقررات را تعیین می کنند. در “سامرهیل“، کلاسهای هنر و دروس فنی به یک اندازه اهمیت دارند. کوینسی راسل دانش آموز پیشین این مدرسه که اینک مقیم فرانسه است، دو فرزندش را برای تحصیل به “سامرهیل” فرستاده است. راسل می گوید که هدفش این بوده است که فرزنداش هم درس خواندن در این مدرسه را تجربه کنند. وی می افزاید: «می دانستم کجا می روند و می دانستم چه چیزهایی در انتظار آنهاست. خود من این دوران را گذرانده بودم و به خودم می گفتم :“تو که هستی که این فرصت یادگیری احترام و توان شنیدن و عشق و اعتماد را از آنها دریغ کنی”. »

ویژگی دیگر مدرسه سامرهیل، پایبندی به اصول دموکراسی است: دانش آموز و آموزگار هم تراز هستند و در جلسات هفتگی همه به یک میزان حق رأی دارند. شاگردان مدرسه “سامرهیل” بین ۶ تا ۱۸ سال سن دارند. این مدرسه یک بار تهدید به تعطیلی شده است، اما در آخرین بازرسی، رویکرد آموزشی این مدرسه، بویژه در زمینه آموزش اخلاقی بسیار مثبت ارزیابی شد. مهم ترین اصل “ای اس نیل” مؤسس “سامرهیل” این بوده است: «راه خودت را برو». او گفته است ترجیح می دهد از “سامرهیل” رفتگری شاد و خوشحال بیرون بیاید، تا نخست وزیری عصبی. مشهورترین مدرسه‌ای که در قالب تحقق خود(تحقق فرد)عمل کرده است مدرسه‌ سامرهیل‌ در انگلستان است.

 اکنون به پاره‌ای وجوه اجرایی این دیدگاه و اینکه اجرای آن مستلزم چه شرایطی است‌ اشاره می‌شود: در وهله اول اجرای چنین برنامه‌ای مستلزم این است که معلم به هریک از دانش‌آموزان‌ به عنوان یک انسان و نه تنها به عنوان عضوی از یک گروه یا کلاس نگاه کند. یعنی باید به فرد فرد آنان از زاویه فردیت و وجوه ممیزی که ممکن است با دیگران داشته باشد بنگرد. به علاوه‌ معلمان باید بتوانند روابط انسانی و عاطفی بسیار نزدیکی بین خود و دانش‌آموزان برقرار کنند. این نکته بسیار اهمیت دارد. زیرا تا معلم در یک چنین موقعیتی با دانش‌آموزان قرار نگیرد، از کنه‌برداشتها، ادراکات، تجارب و تلقّیات آنان از آنچه که به ایشان عرضه می‌شود مطلع نمی‌شود.  برقراری رابطه عاطفی قوی بین معلم و دانش‌آموز در حقیقت به معلم رخصت حضور در عرصه وجود دانش‌آموزان را می‌دهد. و البته تا معلم در عرصه وجود یکایک دانش‌آموزان‌ حضور نیابد، از درک این که بر او چه می‌گذرد، چه چیزی را تجربه کرده و آموخته است و نگرش او نسبت به آنچه که تجربه می‌کند چیست، عاجز خواهد ماند. بنابراین وظیفه معلم بسیار ظریف، حساس و سنگین می‌شود.  ثانیا تعداد دانش‌آموزان مدارس بسیار کمتر از میزان معمول باشد چون در مدارس بزرگ‌ معمولا ارائه برنامه‌های متنوع و نشان دادن انعطاف در برنامه‌ها وجود ندارد حداکثر تعداد دانش‌آموز در هر کلاس 15 نفر پیشنهاد شده که در گروههای سنی متفاوت هستند. اصولا سازماندهی مدرسه بدین صورت که هر کسی بر اساس سن تقویمی در یک پایه‌ای قرار می‌گیرد، مفهوم ندارد. بلکه مبنای تقسیم‌بندی دانش‌آموزان در کلاسهای مختلف استعدادها، علایق و نیازهای آنها است. افراد در سنین مختلف بر اساس علاقه خود نسبت به یک موضوع درسی، در یک کلاس آموزش می‌بینند. همچنین بدون دیکته و یا تجویز و تحمیل مطلبی، راهنمایی‌های لازم را به دانش‌آموزان ارائه می‌دهد. به عبارت دیگر او تحریک، تشویق و هدایت می‌کند. لیکن تعیین تکلیف و وظایف‌ دانش‌آموزان در اثر تعامل بین دانش‌آموز و معلم شکل می‌گیرد(مهر محمدی، 1370).

منابع:

-جوی آ. پالمر، (1391)، پنجان اندیشمند نوین تربیتی، مترجم: جمعی از نویسندگان، تهران: سمت

- مهرمحمدی، محمود(1370)، فصلنامه تعلیم و تربیت، شماره 26

  • ملیحه ربیعی گورانسراب
۲۶
آذر


بازی، فعالیت و شادی


در این نوشتار به بررسی آراء تربیتی فرابل پرداخته شده است، که در آن  بررسی اهداف، اصول و حوزه های تربیت به صورت مختصر،  اما آراء تربیتی وی در حوزه بازی به طور مفصل مورد بررسی قرار گرفته است. نتیجه به دست آمده حاکی از آن است که بازی نقش مهمی را به عنوان آزاد ترین فعالیت کودک و مهم ترین راه آگاهی وی نسبت به محیط پیرامون و خود، در تربیت کودک دارد.

مقدمه: فریدریش ویلهلم اگوست فرابل در سال 1782 در بخش مرکزی آلمان به دنیا آمد. وی پس از آشنایی با پستالوزی و دو سال فعالیت در آموزشگاه او توانست راه حقیقی زندگانی خود را بیابد و پس از آن به هیچ کاری جز آموزش و پرورش نپرداخت. فرابل برای نخستین بار یک باغ کودکان یا کودکستان را تاسیس نمود(نقیب زاده، 1381). نوع تعلیم و تربیتی که در قرن 19 تعلیم و تربیت جدید خوانده می شود عمدتا مبتنی بر کار سه فرد بود: پستالوزی، هربارت و فرابل(اولیچ، 1391). در این نوشتار به بررسی آراء تربیتی فرابل می پردازیم.

هدف تربیت: در نظر فرابل تربیت یک هدف دارد و آن پروردن طبیعت حقیقی و خدایی انسان و نمایان کردن جنبه ابدی در زندگانی اوست.

نقش تربیت: نقش تربیت باید واگذرانده باشد نه بازدارنده یعنی به نیروهای نهفته کودک اجازه شکفتن دهد یعنی به کار آمدن یا واقعیت یافتن، به وسیله فعالیت خود کودک صورت می گیرد.

نقش مربی: در نظر فرابل نقش مربی در تربیت تنها راهنمایی و هدایت کودک است.

اصول تربیت:

1.       احترام به حقوق کودک: کودکی فقط آمادگی برای بزرگسالی نیست، این دوره خود به خود ارزش دارد و آفرینندگی خود را داراست. بزرگسال حق ندارد خود را برتر بداند و در شرایط طبیعی دوره کودکی دخالت کند.

2.       اصل هماهنگی و ارتباط درونی فعالیت های تربیتی: مربی باید کودک را از طریق موقعیت هایی که به او کمک می کند تا تجربیات خود را به یکدیگر ارتباط دهد هدایت کند. فقط در این صورت است که کودک وحدت خود و وحدت اساسی موجود در تنوع حیاط را درک می کند.

تربیت مذهبی:

به عقیده فرابل برای درک موجود مقدس جهان و نقش او در آن، انسان هم به احساسات نیاز دارد و هم به عقل، رشد صحیح احساسات مذهبی به «وحدت حیاتی روح» میان والدین و کودک، وحدت آشکار ذهن که حیاط را به عنوان یک کل منسجم در تمام فعالیت ها و پدیده هایش می داند بستگی دارد. تنها از طریق این احساس غریزی اولیه مناسبات محبت آمیز انسان هاست که کودک می تواند به درک وحدت متا فیزیکی جهان صعود کند.

نقش بازی در تربیت کودک

فرابل به نقش تربیتی بازی توجه خاصی داشت، بازی در دیدگاه مربیان قبل از او جایگاه زیر را داشت:

1-     نزد مربی قرون وسطی: بی معنا و ناپسند

2-     کومینوس: وسیله ای برای خوشایند گردانیدن آموزش

3-     روسو: وسیله ای برای پرورش حواس

4-     فرابل: نمودی از آزادی و فعالیت و شادی(نقیب زاده، 1381، 162).

فرابل برای آگاهی کودک دو مرحله ذکر می کند:

مرحله اول: آگاهی به پدیده های بیرونی که کودک را در بر گرفته اند. این آگاهی نتیجه واکنش کودک به اشیاء و اشخاص پیرامون اوست.

مرحله دوم : آگاهی نسبت به خود، این آگاهی نیز بازتابی است از آگاهی اولیه. یعنی آگاهی به خود از آگاهی به جز- خودد بر می خیزد. خود آگاهی از طریق تماس کودک با جهان، واکنش به آن و شناختن آن ممکن می گردد.

از این رو فرابل تاکید می کند بازی آگاهی به محیط را در کودک پدید می آورد. بازی کردن به طبیعی ترین راه آگاهی به محیط و آگاهی نسبت به خود است. زیرا بازی آزاد ترین فعالیت است و همه هستی کودک چون یک در آن جلوه گر می شود. بازی به طور لازم کودک را به جهان بزرگتر می پیوندد(همو، 161).

بازی دقت را با سرگرمی، هدف را با استقلال و قانون را با آزادی ترکیب می کند. بازی برای کودک همان قدر جنبه اخلاقی دارد که انجام دادن کار برای بزرگسال(اولیچ، 391، مترجم: شریعتمداری)  در دین اسلام نیز تاکید خاصی بر بازی کودک به ویژه از تولد تا دوسالگی شده است. امام صادق (ع) می فرمایند: فرزند خود را هفت سال آزاد بگذار بازی کند (کافی،ج2، 47)

بازی با کودکان علاوه بر اینکه برای آنان نشاط بخش است مایه رشد جسمانی، رشد استعدادها و عواطف، استقلال اراده و احیاء و ابتکار کودکان است.  بازی اگر به قاعده و سالم باشد می تواند تفکر کودک را رشد دهد به همین جهت گفته اند که بازی تفکر کودک است بازی همچنین باعث کاهش اضطراب در کودکان نیز می باشد. بازی کردن با کودک یکی از راههای اظهار محبت پدر با مادر به فرزند است و فرزندی که مورد محبت والدین قرار می گیرد و با آنها وارد بازی می شود، احساس شخصیت و بزرگی و عزت نفس می کند و در حقیقت زیربنای رسیدن به استقلال و شخصیت متعالی در او پایه گذاری می شود (سلیمانی فر،1385، 98).

 نتیجه گیری: با بررسی آراء تربیتی فرابل آنچه در آراء وی حائز اهمیت است توجه به تربیت مذهبی و نقش بازی در تربیت کودک است. کودک از طریق بازی به شناخت محیط خود و جهان دست می یابد. امروزه کتب بسیاری در خصوص نقش و فواید بازی نوشته شده است که به نظر میرسد ریشه اصلی این نوشته ها به فرابل بر می گردد. در نتیجه والدین و مربیان کودک نباید کودک را در محیطی بسته قرار داده و مانع فعالیت خودکار و بازی وی شوند.

منابع:

اولیچ،رابرت(1390)، مربیان بزرگ(تاریخ اندیشه های تربیتی)،ترجمه علی شریعتمداری، تهران: سمت

نقیب زاده، عبد الحسین(1381)، نگاهی دوباره به فلسفه آموزش و پرورش، تهران: سمت

سلیمانی فر، ثریا، 1385، بررسی شخصیت جوان از دیدگاه قرآن، حدیث و علم روانشناسی، تهران:انتشارات فرهنگ

 

کلینی، محمدبن یعقوب، (1365)، کافی، ج  2، تهران: دار الکتب الاسلامیه



  • ملیحه ربیعی گورانسراب
۲۱
آذر


معلم پروردگار جسم و پدر روح


چکیده:

خواجه نصیر الدین طوسی، در حوزه تربیت چه آرائی دارد؟ در این نوشتار به بررسی آراء تربیتی خواجه در خصوص اهداف، اصول، حوزه های تربیت، روش ها و عوامل موثر در تربیت پرداخته ایم. آنچه در آراء تربیتی خواجه بسیار حائز اهمیت است و در این نوشتار به تفصیل مورد بررسی قرار گرفته است، توجه و تاکید خاص او بر نقش معلم است. به طوری که وی تاثیر معلم را بیشتر از والدین و دوستان دانش آموز می داند.

مقدمه:

ابو جعفر محمد بن محمد بن حسن طوسی، معروف به خواجه نصیر الدین طوسی در طوس به دنیا آمد. وی آراء تربیتی خود را در کتاب اخلاق ناصری مطرح کرده است. بنا به گفته خودآراء تربیتی وی، کما بیش جمع و تلفیق گفتار مسکوی، غزالی و بو علی درباره تربیت فرزند است.

امکان و ضرورت تربیت:

خواجه از آنجا که تربیت پذیری را از جمله ویژگی های ذاتی بشر می داند تربیت را امکان پذیر و از آنجا که تربیت را لازمه رسیدن به کمال علمی و عملی معرفی می کند، ضروری می داند.

اهدف تربیت:

خواجه هدف غایی تربیت را قرب الی الله و اهداف میانی را رسیدن به کمال نظری و عملی معرفی می کند. منظور از کمال نظری ادراک معارف و دستیابی به علوم و احاطه بر مراتب موجودات و آگاهی از حقایق است و منظور از کمال عملی ایجاد اعتدال میان قوای نفس، پسندیده شدن اخلاق و تدبیر منزل و مدن می باشد.

اصول تربیت:

مهم ترین اصولی که خواجه در آراء تربیتی خود به آن ها اشاره می کند عبارت اند از: مخاطب مداری، فراگیری و استمرار و جمع علم و عمل.

مراحل تربیت: خواجه مراحل تربیت کودک را به چهار مرحله تقسیم کرده است:

مرحله اول: تولد تا 2 سالگی، اصول تربیت: نامگذاری مناسب، تغذیه مناسب و رعایت بهداشت کودک

مرحله دوم: 2 تا 7 سالگی: مرحله تادیب کودک: تربیت اخلاقی کودک

مرحله سوم: 7 سالگی تا سن بلوغ: شروع آموزش رسمی

مرحله چهارم: نوجوانی تا جوانی: تربیت اجتماعی و شغلی کودک

حوزه های تربیت:  خواجه به پنج حوزه تربیت اخلاقی، عرفانی، اجتماعی، جنسی و دینی و عقلی پرداخته است.

در دیدگاه خواجه تربیت اخلاقی عبارت است از شناخت صفات و اخلاق خود، حفظ و تکمیل اخلاق پسندیده و زدودن اخلاق و صفات نا پسند.

در خصوص تربیت دینی خواجه معتقد است آموزش دین به کودک باستی با روش القا و تلقین مطالب دینی شروع شود.


روش های تربیتی:

  از جمله روش های تربیتی مورد تایید خواجه عبارت اند از: روش تکرار و تمرین و روش تشویق و تنبیه. وی روش تکرار و تمرین را هم برای فراگیری علوم و مهارت ها و هم برای ایجاد عادت های اخلاقی قابل استفاده می داند. آنچه خواجه در روش تشویق و تنبیه به آن اشاره می کند و بسیار مهم است، تاکید وی بر این مطلب است که به محض بروز رفتار و صفات شایسته در فرد باید وی را تشویق کرد و در حضور دیگران او را ستود. اما اگر از وی صفات ناشایست سر زد نباید بی درنگ واکنش نشان داد و او را تنبیه نمود.

عوامل تربیت:

خواجه مانند سایر مربیان مسلمان عوامل تاثیر گذار بر کودک را، معلم، والدین، دوست و همنشین معرفی می کند. آنچه در آراء خواجه بسیار جلب توجه می کند، توجه و تاکید بیش از حد وی بر نقش معلم است. تا آنجا که وی معلم را پروردگار جسمانی و پدر روحانی دانش آموز می داند و در عبارتی بسیار شگفت آور برتری حق معلم را نسبت به پدر مانند برتری نفس بر جسم می خواند.

نتیجه گیری:

آنچه در آراء تربیتی خواجه مهم و حائز اهمیت است بحث توجه به نقش مهم معلم و تربیت جنسی افراد به ویژه از دوره کودکی است. سخن خواجه در خصوص معلم مرا به یاد معلم اول ابتدایی خود خانم ژاله گلیجانی انداخت. محبت ها و تشویق های ایشان باعث رشد و ترقی بنده در تمام مقاطع تحصیلی شد. پزشک فوق تخصص امروز، دکتر، مهندس و معلم نمونه امروز، دانش آموز دیروز معلمی است که با جان و دل الفبای زندگی را به او آموخت. در عصر حاضر که کودک را از 9ماهگی به بعد روانه مهد کودک می کنند، نقش معلم بسیار پررنگ است. معلم هم می تواند نقش مثبت داشته باشد و فرد را در جهت تحقق استعداد هایش یاری کند و کلید موفقیت را با آموزش صحیح، ایجاد اعتماد به نفس و محبت به کودک در اختیار او قرار دهد و نیز می تواند نقش منفی داشته و با روش نا درست برخورد با دانش آموز، دانش آموز فعال و با استعداد را از مسیر موفقیت خود خارج نموده و منجر به شکست دانش آموز شود پس لازمه ایجاد تغییرات مطلوب در نحوه یادگیری و آموزش دانش آموز را به صراحت می توان گفت ایجاد تغییر در نگرش ها و اطلاعات معلمان است. در خصوص تربیت جنسی نیز باید گفت متاسفانه والدین به دلیل عدم آگاهی، آموزش مسائل جنسی و مهارت های دفاع از حریم شخصی را پرده دری تصور می کنند و از ارائه آن چشم پوشی می کنند، در صورتی که عمل اصلی انحرافات جنسی عدم آگاهی افراد و یا آگاهی های نادرست از مسائل جنسی است. نظام آموزشی بایستی پر کردن این خلاء یعنی نبود آگاهی و تربیت جنسی را در زمره فعالیت های خود قرار دهد.

منبع:

رفیعی، بهروز (1392)، مربیان بزرگ مسلمان، تهران: سمت

 



  • ملیحه ربیعی گورانسراب
۱۶
آذر


آراء تربیتی شهید مطهری


تعریف تربیت: شهید مطهری تربیت را هم به معنای پرورش استعدادهای سرشتی بالقوه فرد و به فعلیت رساندن آنها و هم به معنای ساختن انسان، تعریف می‌کند. منظور از ساختن، ایجاد عادت فعلی در فرد است. از این‌رو تربیت را فن تشکیل عادت فعلی می‌داند. شهید مطهری برای تربیت کامل، ویژگی‌های چون: 1) در پی پرورش استعدادهای بالقوه باشد 2)استعدادهای نهفته را هماهنگ پرورش دهد 3) استعدادهای بالقوه را درحد عالی به فعلیت برساند، را ذکر نموده است. در بیان تفاوت تربیت و اخلاق، شهید مطهری اخلاق را گونه‌ای تربیت می‌داند چون اخلاق هم درصدد حصول خلق و حالت و عادت است و دارای بار ارزشی است اما از آنجائی که تربیت برای غیرانسان هم بکار می‌رود بار ارزشی ندارد.

تعریف تعلیم: شهید مطهری با معادل دانستن تعلیم با یاددادن تأکید می‌کند که در تعلیم نباید درصدد انباشته و پرکردن ذهن باشیم بلکه هدف بایستی پرورش استقلال فکر و قدرت ابتکار دانش‌آموز باشد.

رابطۀ فطرت با تربیت: شهید مطهری معتقد است که وقتی می‌گوییم منظور از تربیت پرورش دادن استعداد بالقوه و آنچه در سرشت آدمی است همان تربیت و پرورش فطریات است. تربیت بایستی ناظر بر فطریات باشد.

اهداف تربیت: شهید مطهری اهداف تربیت را به دو دسته اهداف نهایی و اهداف میانی تقسیم می‌کند. اهداف نهایی عبارتند از: وصول به حق، انسان کامل شدن، قرب الی الله و لقاء الله و اهداف میانی عبارتند از: ایجاد روح علمی در متعلم، تأمین سعادت فردی و اجتماعی، تزکیه نفس، رسیدن به علم اکتسابی و علم لدنی.

اصول تربیت: شهید مطهری اصل را به معنی قاعده کلی و ثابت تعریف می‌کند و اصول تربیتی زیر را در تربیت درنظر می‌گیرد:

1-لزوم آغاز تربیت از کودکی: چراکه انعطاف‌پذیری و تربیت‌پذیری در دوران کودکی بالاست !

2-  سازگاری تربیت با استعداد و فطرت

3- اصل پاسخگویی به نیازهای طبیعی کودک: کودک بایستی کودکی کند و نباید از او انتظار داشت که کودکی را فرو گذارد و ادای فرد بالغ را دربیاورد.

4- لزوم توجه به آمادگی روحی کودک: شهید مطهری با استناد به سخن امام علی (ع) که فرموده‌اند روح انسان نیز خسته و ملول می‌شود تأکید می‌کند تربیت بایستی زمانی که فرد آمادگی روحی دارد اعمال شود و از وادار کردن روح به امری بپرهیزیم چراکه نتیجه عکس می‌دهد و روح را به بیزاری و واکنش منفی می‌کشاند.

5- لزوم همه جانبه بودن تربیت: در تربیت بایستی به فکر پرورش همۀ استعدادهای کودک بود نه فقط یکی.

6- لزوم جمع عقل و علم: شهید مطهری معتقد است که در تربیت بایستی علم(عقل) اکتسابی با علم فطری همراه باشد علم اکتسابی زمانی مثمر ثمر است که علم (عقل) فطری هم فعال شود.

7- پرهیز از نازپروردگی

مراحل تربیت: شهید مطهری مراحل تربیت را به 2 مرحله پیش از هفت سالگی و بعد از هفت سالگی تقسیم نموده‌اند:

1 مرحلۀ پیش از هفت سالگی: وی این مرحله را مهمترین مرحله می‌داند که با آموزش رسمی همراه نیست اما در تربیت اخلاقی و شکل‌گیری شخصیت کودک نقش بسیار مهمی دارد. فعالیت مهم کودک در این مرحله بازی است ! شهید مطهری علاقه به بازی را از نعمت‌های خداوند می داند.

2- مرحله پس از هفت سالگی تا حدود 30 سالگی: این دوره با شروع تحصیلات رسمی همراه است در این مرحله از رشد که فرد روز به روز به معلومات، افکار و عواطف او افزوده می گردد.

عوامل تربیت:

شهید مطهری عوامل مؤثر در تربیت را به 2 دسته عوامل درونی مانند محبت اولیا الله و عوامل بیرونی مانند والدین، دوستان، معلم و ابتلا تقسیم کرده است. شهید مطهری مصادیق ابتلاء را مصائب و بلاها و رویارویی با دشواریها و ناملایمات معرفی کرده است.

حوزه‌های تربیت:

1 تربیت عقلی: شهید مطهری لازمه تدبر در آیات آفاقی و انفسی و کشف حقایق را تعلیم و تربیت عقل می‌داند.

2- تربیت جسمی: وی تأکید می‌کند که پرورش جسم غیر از تن‌پروری است از راه تربیت جسمانی، طبیعت جسم تکمیل و سلامتش حفظ می‌شود وی تربیت جسم و داشتن تنی سالم را از کمالات انسانی می‌داند.

روش‌های تربیت:

1 تشویق و تنبیه: در اعمال این روش، شرط آن است که متربی را از علت تشویق و تنبیه کاملاً آگاه کنیم. 2- تفکر: وی براساس روایات تفکر را برترین عبادت می‌داند و سه حوزه برای تفکر معرفی نموده‌اند: 1- تفکر در آفرینش 2- تفکر در تاریخ 3- تفکر در نفس که خود به دو دسته تقسیم می‌شود: 1- تفکر در خود برای شناخت آفرینش خود 2- تفکر در کردار و گفتار و پندار خویش و ارزیابی آنها 3- وعظ: این روش بیش‌تر در قالب سخنرانی است. 4- شک دستوری: وی شک دستوری را از روش‌های شناخت می‌داند و می‌گوید: شک پایه تحقیق است و کسی که شک نمی‌کند درست تعمق نمی‌کند. شک مقدمه یقین است. 5- تربیت با رفتار: والدین و مربی بایستی با رفتار صحیح و مناسب به تربیت کودک اقدام نمایند نه با گفتار !

منبع:  - رفیعی، بهروز( 1392)، مربیان بزرگ مسلمان، تهران: سمت




  • ملیحه ربیعی گورانسراب
۰۷
آذر

ماریا مونت سوری


آراء تربیتی  ماریا مونته سوری

ماریا مونته سوری نخستین پزشک زن ایلتالیاست. آراء تربیتی وی تحت تاثیر آراء پستالزی، فروبل و روسو بود. ماریا مونته سوری نظریه خود را در مقابل نظریه رفتار گرا ها مطرح کرد و از مدرسه هایی که دارای الگوی باز آموزشی بودند حمایت می کرد. وی پیرو مکتب فعال در آموزش و پرورش محسوب می شود.

سیر تحول و جریان رو به رشد دیدگاه های تربیتی نسبت به کودک:

1-       دوران اشرافیت اروپا: کودک به عنوان مینیاتور بزرگسال

2- مسحیت قرون وسطی: کودک به عنوان گنهکار بالفطره

3-قرن 19: کودک به عنوان دارایی و مایملک بزرگسالان

4- عصر حاضر: کودک به عنوان فردی در حال رشد

هسته اصلی دیدگاه های جدید و بالطبع نگرش ماریا مونته سوری توجه و احترام به هویت واقعی و شخصیت ویژه کودک است.

علل ابداع روش جدید تعلیم و تربیت توسط مونته سوری:

1-       کشف ویژگی های معنوی و اخلاقی خاص در کودکان

2-      تلاش برای حمایت و دفاع از حقوق کودک

3-     یافتن کودکان به عنوان ضعیفانی که در میان افراد قوی زندگی می کنند.

گام اول در حل مسائل تربیتی، نباید به سوی کودک، باید به سمت مربیان برداشته شود. آنها باید درک و فهم قبلی خود را از کودک تصفیه کنند و در نگرش ها و باور های اخلاقی خود تجدید نظر کنند.

گام بعدی در عملی ساختن هر نوع نظام تربیتی فراهم کردن محیطی برای کودک است که او را از تمام موانع مشکل، خطرناک و تهدید کننده برهاند.

2 اصل نوین تربیتی :

اصل اول: فردیت انسان ها باید مورد توجه و تامل قرار گیرد و بدان شکل داده شود. باید به هر کودکی به اعتبار شخصیت یگانه و منحصر به فرد خودش توجه شود.

اصل دوم: کودک حتما باید آزاد باشد.

کودک در دیدگاه مونته سوری چگونه موجودی است؟

به نظر مونته سوری کودک به منزله موجود مستقل است که صاحب زندگی اجتماعی است. وی معتقد است حقوق هیچ انسانی به اندازه کودک پایمال نشده است و می گوید : کودک در صفحه تاریخ، در صفحه سفیدی که هیچ توضیحی ندارد جای گرفته است. مونته سوری معتقد است تنها چیزی که ما در مورد کودک می دانیم این است که او می تواند هر چیزی بشود ولی هیچکس نمی داند که او چه خواهد شد و یا چه خواهد کرد. وی دوره کودکی را دوره حساس می نامد و توجه خاصی به این دوره به ویژه از لحظه تولد دارد. مونته سوری نوزاد را "موجود روحانی" تلقی می کند که روح او در  قالب جسمانی یعنی بدن تعبیه شده و به دنیای ما وارد شده است. با تولد نوزاد روح محدود و زندانی او نیز آزاد می شود و رشد خود را آغاز می کند. این روح به تدریج به آن بدن ضعیف و بی حرکت نیرو می بخشد. کودک در مقیاسی به مراتب وسیع تر از آنچه تصور میشود از جنبه های متعالی روحی و روانی بر خوردار است.  ار این رو در تربیت کودک نباید صرفا به امور جسمانی کودک مشغول باشیم .  لازمه کمک به رشد مطلوب کودک کسب اطلاعات و آگاهی درباره واقعیت رشد انسانی است.

محیط کودک:

به عقیده  مونته سوری کودکان از محیط مناسب برخوردار نیستند زیرا در دنیای بزرگسالان زندگی می کنند.

محیط  ساخته شده توسط ما برای کودک مناسب نیست چون کودک جدا و خارج از این محیط  قرار دارد و نمی تواند آن را درک کند. مادران بایستی محیطی که با سن و انرژی و استعدادهای کودک سنخیت داشته باشد فراهم کنند و آزادی اش را تامین کنند. محیط مدرسه نیز برای کودک شبیه به زندان است. ما بایستی تا آنجا که برایمان مقدور است خود را با دنیای کودک خود منطبق و سازگار کنیم. تامین محیط مناسب برای کودک سبب رفع آزردگی و رنجش ها و حفظ نظم توسط کودک خواهد شد.

در نگرش مونته سوری محیط خود معلم کود ک است.

قدرت تمرکز در کودکان:

3 مرحله قدرت تمرکز: 1- آمادگی،  2- کار اصلی و بزرگ،   3- مرحله فعالیت درونی که طی آن رضایت و لذت زیادی کسب می کند.

قدرت تمرکز چیزی است که بیشتر با جنبه ها و نیاز های فردی و روانی انسان سر و کار دارد. کودک برای دستیابی به این قدرت نیاز به تنهایی و خلوت دارد. کودک زمانی به یک فعالیت متمرکز است که به فعالیت جدیدی دست نزند. یک فعالیت خاص باید توجه کودک را کاملا به خود جذب کند. در این صورت مشغول کاری است که مونته سوری آن را "کار بزرگ" می نامد. وقتی کودک از کار بزرگ خسته شد این یک خستگی کاذب نیست، خستگی حقیقی است.

فعال بودن کودک:

در روش مونته سوری هر کاری را خود کودک انجام می دهد. حرکات و فعالیت های کودک، بایستی خودجوش باشد و از طریق زندگی باطنی خود کودک ساز مان داده شود. عملکرد بزرگسالان، حتی اگر از سر ناخود اگاهی باشد به گونه ای است که ساخته ها و پرداخته های کودکان را خراب میکند.

رابطه والدین با کودک:

در خانواده ها، والدین به فکر فردای کودک هستند و هیچ کس وضع فعلی کودک را در نظر نمی گیرد، چیزی که کودک شدیدا به آن نیاز دارد از این رو انسانیت کودک از نظر دور مانده است. کسی که به ما راه بهتر زندگی کردن را می نماید کسی جز کودک نیست. تعلیم و تربیت کودک بایستی از هنگام تولد شروع شود. اهمیت تعلیم و تربیت در این دوره حساس بیش تر از سایر دوره هاست. مهم ترین وظیفه پدر و مادر، تربیت کودک بر اساس عمل است نه بر اساس گفتار.

توصیه هایی برای والدین کودک:

1-       برای تمامی فعالیت های مستدل و معقولی که کودک جذب آنها می شود و سعی در درک و فهم آن ها دارد، ارزش قائل شوند.

2-      بایستی حتی الامکان در حمایت از تمایلات کودک برای انجام فعالیت های مختلف بکوشند..

3-     باید کاملا مواظب روابط خود با کودک باشند زیرا آنان بیش از آنکه ما تصور میکنیم حساس و تحریک پذیر هستند.

4-     لازم نیست الگوی کاملی برای کودکان باشند، زیرا آن ها نیز والدین را مبرا و منزه از خطا نمی دانند.

مواد آموزشی:

تعداد درس ها   باید زیاد  باشد، زیرا کودک به فراموش کردن چیز هایی که در اطراف اوست تمایل دارد و نمی تواند فایده کاربردشان را به تنهایی حدس بزند. لذا معلم همواره آماده ارائه توضیحات لازم است. در روش مونته سوری آموزش های کلامی و زبانی باید در اواخر دوره تدریس یک درس مشخص ارائه شوند، زیرا قبل از آنکه کودک به نظم درونی برسد راهنمایی و هدایت او غیر ممکن است. مواد آموزشی باید حد و مرز مشخصی داشته باشند تا رشد کامل و فعالیت های خود جوش کودک را پرورش دهند.

نقش معلم:

در روش مونته سوری یک معلم باید مانند مادر کودک رفتار کند. معلم بایستی خود را به طور کامل وقف محیط زندگی کودک نماید. معلم باید از آنچه در رابطه با کودک رخ می دهد معمولا آگاه   باشد  و با  دست های خود، گهواره عقل کودک را به حرکت در آورد. معلم بایستی زمانی که کودک مشغول انجام کار های خود است برای آن کار ارزش و اعتبار قائل شود و با اقدام به ارزیابی و تصحیح آن ها فعالیتش را مختل نسازد.

رابطه کودک و بزرگسال:

مسائل و مشکلات تربیتی به ویژه آن هایی که با رشد عقلانی و فردیت کودک سر و کار دارند ریشه در تضاد دائمی بین کودک و بزرگسال دارند. مونته سوری معتقد است که بزرگسال است که در کودک ناتوانی ها، آشفتگی ها و سرکشی ها را می پروراند و از انگیزه ها و تمایلات او ممانعت به عمل می آورد. فرزندان کوچک و خردسال نیز بزرگ می شوند و همان لغزش های ما را تکرار می کنند و این لغزش ها مستمرا از نسلی به نسل دیگر انتقال می یابد.

 منبع: مونته سوری، ماریا(1391)، کودک در خانواده، مترجم: سعید بهشتی، تهران: سازمان تبلیغات اسلامی



 



  • ملیحه ربیعی گورانسراب