فلسفه تعلیم و تربیت

فعالیت های پژوهشی در حوزه ی فلسفه تعلیم و تربیت

فلسفه تعلیم و تربیت

فعالیت های پژوهشی در حوزه ی فلسفه تعلیم و تربیت

بایگانی

۵ مطلب در آذر ۱۳۹۴ ثبت شده است

۲۶
آذر


بازی، فعالیت و شادی


در این نوشتار به بررسی آراء تربیتی فرابل پرداخته شده است، که در آن  بررسی اهداف، اصول و حوزه های تربیت به صورت مختصر،  اما آراء تربیتی وی در حوزه بازی به طور مفصل مورد بررسی قرار گرفته است. نتیجه به دست آمده حاکی از آن است که بازی نقش مهمی را به عنوان آزاد ترین فعالیت کودک و مهم ترین راه آگاهی وی نسبت به محیط پیرامون و خود، در تربیت کودک دارد.

مقدمه: فریدریش ویلهلم اگوست فرابل در سال 1782 در بخش مرکزی آلمان به دنیا آمد. وی پس از آشنایی با پستالوزی و دو سال فعالیت در آموزشگاه او توانست راه حقیقی زندگانی خود را بیابد و پس از آن به هیچ کاری جز آموزش و پرورش نپرداخت. فرابل برای نخستین بار یک باغ کودکان یا کودکستان را تاسیس نمود(نقیب زاده، 1381). نوع تعلیم و تربیتی که در قرن 19 تعلیم و تربیت جدید خوانده می شود عمدتا مبتنی بر کار سه فرد بود: پستالوزی، هربارت و فرابل(اولیچ، 1391). در این نوشتار به بررسی آراء تربیتی فرابل می پردازیم.

هدف تربیت: در نظر فرابل تربیت یک هدف دارد و آن پروردن طبیعت حقیقی و خدایی انسان و نمایان کردن جنبه ابدی در زندگانی اوست.

نقش تربیت: نقش تربیت باید واگذرانده باشد نه بازدارنده یعنی به نیروهای نهفته کودک اجازه شکفتن دهد یعنی به کار آمدن یا واقعیت یافتن، به وسیله فعالیت خود کودک صورت می گیرد.

نقش مربی: در نظر فرابل نقش مربی در تربیت تنها راهنمایی و هدایت کودک است.

اصول تربیت:

1.       احترام به حقوق کودک: کودکی فقط آمادگی برای بزرگسالی نیست، این دوره خود به خود ارزش دارد و آفرینندگی خود را داراست. بزرگسال حق ندارد خود را برتر بداند و در شرایط طبیعی دوره کودکی دخالت کند.

2.       اصل هماهنگی و ارتباط درونی فعالیت های تربیتی: مربی باید کودک را از طریق موقعیت هایی که به او کمک می کند تا تجربیات خود را به یکدیگر ارتباط دهد هدایت کند. فقط در این صورت است که کودک وحدت خود و وحدت اساسی موجود در تنوع حیاط را درک می کند.

تربیت مذهبی:

به عقیده فرابل برای درک موجود مقدس جهان و نقش او در آن، انسان هم به احساسات نیاز دارد و هم به عقل، رشد صحیح احساسات مذهبی به «وحدت حیاتی روح» میان والدین و کودک، وحدت آشکار ذهن که حیاط را به عنوان یک کل منسجم در تمام فعالیت ها و پدیده هایش می داند بستگی دارد. تنها از طریق این احساس غریزی اولیه مناسبات محبت آمیز انسان هاست که کودک می تواند به درک وحدت متا فیزیکی جهان صعود کند.

نقش بازی در تربیت کودک

فرابل به نقش تربیتی بازی توجه خاصی داشت، بازی در دیدگاه مربیان قبل از او جایگاه زیر را داشت:

1-     نزد مربی قرون وسطی: بی معنا و ناپسند

2-     کومینوس: وسیله ای برای خوشایند گردانیدن آموزش

3-     روسو: وسیله ای برای پرورش حواس

4-     فرابل: نمودی از آزادی و فعالیت و شادی(نقیب زاده، 1381، 162).

فرابل برای آگاهی کودک دو مرحله ذکر می کند:

مرحله اول: آگاهی به پدیده های بیرونی که کودک را در بر گرفته اند. این آگاهی نتیجه واکنش کودک به اشیاء و اشخاص پیرامون اوست.

مرحله دوم : آگاهی نسبت به خود، این آگاهی نیز بازتابی است از آگاهی اولیه. یعنی آگاهی به خود از آگاهی به جز- خودد بر می خیزد. خود آگاهی از طریق تماس کودک با جهان، واکنش به آن و شناختن آن ممکن می گردد.

از این رو فرابل تاکید می کند بازی آگاهی به محیط را در کودک پدید می آورد. بازی کردن به طبیعی ترین راه آگاهی به محیط و آگاهی نسبت به خود است. زیرا بازی آزاد ترین فعالیت است و همه هستی کودک چون یک در آن جلوه گر می شود. بازی به طور لازم کودک را به جهان بزرگتر می پیوندد(همو، 161).

بازی دقت را با سرگرمی، هدف را با استقلال و قانون را با آزادی ترکیب می کند. بازی برای کودک همان قدر جنبه اخلاقی دارد که انجام دادن کار برای بزرگسال(اولیچ، 391، مترجم: شریعتمداری)  در دین اسلام نیز تاکید خاصی بر بازی کودک به ویژه از تولد تا دوسالگی شده است. امام صادق (ع) می فرمایند: فرزند خود را هفت سال آزاد بگذار بازی کند (کافی،ج2، 47)

بازی با کودکان علاوه بر اینکه برای آنان نشاط بخش است مایه رشد جسمانی، رشد استعدادها و عواطف، استقلال اراده و احیاء و ابتکار کودکان است.  بازی اگر به قاعده و سالم باشد می تواند تفکر کودک را رشد دهد به همین جهت گفته اند که بازی تفکر کودک است بازی همچنین باعث کاهش اضطراب در کودکان نیز می باشد. بازی کردن با کودک یکی از راههای اظهار محبت پدر با مادر به فرزند است و فرزندی که مورد محبت والدین قرار می گیرد و با آنها وارد بازی می شود، احساس شخصیت و بزرگی و عزت نفس می کند و در حقیقت زیربنای رسیدن به استقلال و شخصیت متعالی در او پایه گذاری می شود (سلیمانی فر،1385، 98).

 نتیجه گیری: با بررسی آراء تربیتی فرابل آنچه در آراء وی حائز اهمیت است توجه به تربیت مذهبی و نقش بازی در تربیت کودک است. کودک از طریق بازی به شناخت محیط خود و جهان دست می یابد. امروزه کتب بسیاری در خصوص نقش و فواید بازی نوشته شده است که به نظر میرسد ریشه اصلی این نوشته ها به فرابل بر می گردد. در نتیجه والدین و مربیان کودک نباید کودک را در محیطی بسته قرار داده و مانع فعالیت خودکار و بازی وی شوند.

منابع:

اولیچ،رابرت(1390)، مربیان بزرگ(تاریخ اندیشه های تربیتی)،ترجمه علی شریعتمداری، تهران: سمت

نقیب زاده، عبد الحسین(1381)، نگاهی دوباره به فلسفه آموزش و پرورش، تهران: سمت

سلیمانی فر، ثریا، 1385، بررسی شخصیت جوان از دیدگاه قرآن، حدیث و علم روانشناسی، تهران:انتشارات فرهنگ

 

کلینی، محمدبن یعقوب، (1365)، کافی، ج  2، تهران: دار الکتب الاسلامیه



  • ملیحه ربیعی گورانسراب
۲۱
آذر


معلم پروردگار جسم و پدر روح


چکیده:

خواجه نصیر الدین طوسی، در حوزه تربیت چه آرائی دارد؟ در این نوشتار به بررسی آراء تربیتی خواجه در خصوص اهداف، اصول، حوزه های تربیت، روش ها و عوامل موثر در تربیت پرداخته ایم. آنچه در آراء تربیتی خواجه بسیار حائز اهمیت است و در این نوشتار به تفصیل مورد بررسی قرار گرفته است، توجه و تاکید خاص او بر نقش معلم است. به طوری که وی تاثیر معلم را بیشتر از والدین و دوستان دانش آموز می داند.

مقدمه:

ابو جعفر محمد بن محمد بن حسن طوسی، معروف به خواجه نصیر الدین طوسی در طوس به دنیا آمد. وی آراء تربیتی خود را در کتاب اخلاق ناصری مطرح کرده است. بنا به گفته خودآراء تربیتی وی، کما بیش جمع و تلفیق گفتار مسکوی، غزالی و بو علی درباره تربیت فرزند است.

امکان و ضرورت تربیت:

خواجه از آنجا که تربیت پذیری را از جمله ویژگی های ذاتی بشر می داند تربیت را امکان پذیر و از آنجا که تربیت را لازمه رسیدن به کمال علمی و عملی معرفی می کند، ضروری می داند.

اهدف تربیت:

خواجه هدف غایی تربیت را قرب الی الله و اهداف میانی را رسیدن به کمال نظری و عملی معرفی می کند. منظور از کمال نظری ادراک معارف و دستیابی به علوم و احاطه بر مراتب موجودات و آگاهی از حقایق است و منظور از کمال عملی ایجاد اعتدال میان قوای نفس، پسندیده شدن اخلاق و تدبیر منزل و مدن می باشد.

اصول تربیت:

مهم ترین اصولی که خواجه در آراء تربیتی خود به آن ها اشاره می کند عبارت اند از: مخاطب مداری، فراگیری و استمرار و جمع علم و عمل.

مراحل تربیت: خواجه مراحل تربیت کودک را به چهار مرحله تقسیم کرده است:

مرحله اول: تولد تا 2 سالگی، اصول تربیت: نامگذاری مناسب، تغذیه مناسب و رعایت بهداشت کودک

مرحله دوم: 2 تا 7 سالگی: مرحله تادیب کودک: تربیت اخلاقی کودک

مرحله سوم: 7 سالگی تا سن بلوغ: شروع آموزش رسمی

مرحله چهارم: نوجوانی تا جوانی: تربیت اجتماعی و شغلی کودک

حوزه های تربیت:  خواجه به پنج حوزه تربیت اخلاقی، عرفانی، اجتماعی، جنسی و دینی و عقلی پرداخته است.

در دیدگاه خواجه تربیت اخلاقی عبارت است از شناخت صفات و اخلاق خود، حفظ و تکمیل اخلاق پسندیده و زدودن اخلاق و صفات نا پسند.

در خصوص تربیت دینی خواجه معتقد است آموزش دین به کودک باستی با روش القا و تلقین مطالب دینی شروع شود.


روش های تربیتی:

  از جمله روش های تربیتی مورد تایید خواجه عبارت اند از: روش تکرار و تمرین و روش تشویق و تنبیه. وی روش تکرار و تمرین را هم برای فراگیری علوم و مهارت ها و هم برای ایجاد عادت های اخلاقی قابل استفاده می داند. آنچه خواجه در روش تشویق و تنبیه به آن اشاره می کند و بسیار مهم است، تاکید وی بر این مطلب است که به محض بروز رفتار و صفات شایسته در فرد باید وی را تشویق کرد و در حضور دیگران او را ستود. اما اگر از وی صفات ناشایست سر زد نباید بی درنگ واکنش نشان داد و او را تنبیه نمود.

عوامل تربیت:

خواجه مانند سایر مربیان مسلمان عوامل تاثیر گذار بر کودک را، معلم، والدین، دوست و همنشین معرفی می کند. آنچه در آراء خواجه بسیار جلب توجه می کند، توجه و تاکید بیش از حد وی بر نقش معلم است. تا آنجا که وی معلم را پروردگار جسمانی و پدر روحانی دانش آموز می داند و در عبارتی بسیار شگفت آور برتری حق معلم را نسبت به پدر مانند برتری نفس بر جسم می خواند.

نتیجه گیری:

آنچه در آراء تربیتی خواجه مهم و حائز اهمیت است بحث توجه به نقش مهم معلم و تربیت جنسی افراد به ویژه از دوره کودکی است. سخن خواجه در خصوص معلم مرا به یاد معلم اول ابتدایی خود خانم ژاله گلیجانی انداخت. محبت ها و تشویق های ایشان باعث رشد و ترقی بنده در تمام مقاطع تحصیلی شد. پزشک فوق تخصص امروز، دکتر، مهندس و معلم نمونه امروز، دانش آموز دیروز معلمی است که با جان و دل الفبای زندگی را به او آموخت. در عصر حاضر که کودک را از 9ماهگی به بعد روانه مهد کودک می کنند، نقش معلم بسیار پررنگ است. معلم هم می تواند نقش مثبت داشته باشد و فرد را در جهت تحقق استعداد هایش یاری کند و کلید موفقیت را با آموزش صحیح، ایجاد اعتماد به نفس و محبت به کودک در اختیار او قرار دهد و نیز می تواند نقش منفی داشته و با روش نا درست برخورد با دانش آموز، دانش آموز فعال و با استعداد را از مسیر موفقیت خود خارج نموده و منجر به شکست دانش آموز شود پس لازمه ایجاد تغییرات مطلوب در نحوه یادگیری و آموزش دانش آموز را به صراحت می توان گفت ایجاد تغییر در نگرش ها و اطلاعات معلمان است. در خصوص تربیت جنسی نیز باید گفت متاسفانه والدین به دلیل عدم آگاهی، آموزش مسائل جنسی و مهارت های دفاع از حریم شخصی را پرده دری تصور می کنند و از ارائه آن چشم پوشی می کنند، در صورتی که عمل اصلی انحرافات جنسی عدم آگاهی افراد و یا آگاهی های نادرست از مسائل جنسی است. نظام آموزشی بایستی پر کردن این خلاء یعنی نبود آگاهی و تربیت جنسی را در زمره فعالیت های خود قرار دهد.

منبع:

رفیعی، بهروز (1392)، مربیان بزرگ مسلمان، تهران: سمت

 



  • ملیحه ربیعی گورانسراب
۱۶
آذر


آراء تربیتی شهید مطهری


تعریف تربیت: شهید مطهری تربیت را هم به معنای پرورش استعدادهای سرشتی بالقوه فرد و به فعلیت رساندن آنها و هم به معنای ساختن انسان، تعریف می‌کند. منظور از ساختن، ایجاد عادت فعلی در فرد است. از این‌رو تربیت را فن تشکیل عادت فعلی می‌داند. شهید مطهری برای تربیت کامل، ویژگی‌های چون: 1) در پی پرورش استعدادهای بالقوه باشد 2)استعدادهای نهفته را هماهنگ پرورش دهد 3) استعدادهای بالقوه را درحد عالی به فعلیت برساند، را ذکر نموده است. در بیان تفاوت تربیت و اخلاق، شهید مطهری اخلاق را گونه‌ای تربیت می‌داند چون اخلاق هم درصدد حصول خلق و حالت و عادت است و دارای بار ارزشی است اما از آنجائی که تربیت برای غیرانسان هم بکار می‌رود بار ارزشی ندارد.

تعریف تعلیم: شهید مطهری با معادل دانستن تعلیم با یاددادن تأکید می‌کند که در تعلیم نباید درصدد انباشته و پرکردن ذهن باشیم بلکه هدف بایستی پرورش استقلال فکر و قدرت ابتکار دانش‌آموز باشد.

رابطۀ فطرت با تربیت: شهید مطهری معتقد است که وقتی می‌گوییم منظور از تربیت پرورش دادن استعداد بالقوه و آنچه در سرشت آدمی است همان تربیت و پرورش فطریات است. تربیت بایستی ناظر بر فطریات باشد.

اهداف تربیت: شهید مطهری اهداف تربیت را به دو دسته اهداف نهایی و اهداف میانی تقسیم می‌کند. اهداف نهایی عبارتند از: وصول به حق، انسان کامل شدن، قرب الی الله و لقاء الله و اهداف میانی عبارتند از: ایجاد روح علمی در متعلم، تأمین سعادت فردی و اجتماعی، تزکیه نفس، رسیدن به علم اکتسابی و علم لدنی.

اصول تربیت: شهید مطهری اصل را به معنی قاعده کلی و ثابت تعریف می‌کند و اصول تربیتی زیر را در تربیت درنظر می‌گیرد:

1-لزوم آغاز تربیت از کودکی: چراکه انعطاف‌پذیری و تربیت‌پذیری در دوران کودکی بالاست !

2-  سازگاری تربیت با استعداد و فطرت

3- اصل پاسخگویی به نیازهای طبیعی کودک: کودک بایستی کودکی کند و نباید از او انتظار داشت که کودکی را فرو گذارد و ادای فرد بالغ را دربیاورد.

4- لزوم توجه به آمادگی روحی کودک: شهید مطهری با استناد به سخن امام علی (ع) که فرموده‌اند روح انسان نیز خسته و ملول می‌شود تأکید می‌کند تربیت بایستی زمانی که فرد آمادگی روحی دارد اعمال شود و از وادار کردن روح به امری بپرهیزیم چراکه نتیجه عکس می‌دهد و روح را به بیزاری و واکنش منفی می‌کشاند.

5- لزوم همه جانبه بودن تربیت: در تربیت بایستی به فکر پرورش همۀ استعدادهای کودک بود نه فقط یکی.

6- لزوم جمع عقل و علم: شهید مطهری معتقد است که در تربیت بایستی علم(عقل) اکتسابی با علم فطری همراه باشد علم اکتسابی زمانی مثمر ثمر است که علم (عقل) فطری هم فعال شود.

7- پرهیز از نازپروردگی

مراحل تربیت: شهید مطهری مراحل تربیت را به 2 مرحله پیش از هفت سالگی و بعد از هفت سالگی تقسیم نموده‌اند:

1 مرحلۀ پیش از هفت سالگی: وی این مرحله را مهمترین مرحله می‌داند که با آموزش رسمی همراه نیست اما در تربیت اخلاقی و شکل‌گیری شخصیت کودک نقش بسیار مهمی دارد. فعالیت مهم کودک در این مرحله بازی است ! شهید مطهری علاقه به بازی را از نعمت‌های خداوند می داند.

2- مرحله پس از هفت سالگی تا حدود 30 سالگی: این دوره با شروع تحصیلات رسمی همراه است در این مرحله از رشد که فرد روز به روز به معلومات، افکار و عواطف او افزوده می گردد.

عوامل تربیت:

شهید مطهری عوامل مؤثر در تربیت را به 2 دسته عوامل درونی مانند محبت اولیا الله و عوامل بیرونی مانند والدین، دوستان، معلم و ابتلا تقسیم کرده است. شهید مطهری مصادیق ابتلاء را مصائب و بلاها و رویارویی با دشواریها و ناملایمات معرفی کرده است.

حوزه‌های تربیت:

1 تربیت عقلی: شهید مطهری لازمه تدبر در آیات آفاقی و انفسی و کشف حقایق را تعلیم و تربیت عقل می‌داند.

2- تربیت جسمی: وی تأکید می‌کند که پرورش جسم غیر از تن‌پروری است از راه تربیت جسمانی، طبیعت جسم تکمیل و سلامتش حفظ می‌شود وی تربیت جسم و داشتن تنی سالم را از کمالات انسانی می‌داند.

روش‌های تربیت:

1 تشویق و تنبیه: در اعمال این روش، شرط آن است که متربی را از علت تشویق و تنبیه کاملاً آگاه کنیم. 2- تفکر: وی براساس روایات تفکر را برترین عبادت می‌داند و سه حوزه برای تفکر معرفی نموده‌اند: 1- تفکر در آفرینش 2- تفکر در تاریخ 3- تفکر در نفس که خود به دو دسته تقسیم می‌شود: 1- تفکر در خود برای شناخت آفرینش خود 2- تفکر در کردار و گفتار و پندار خویش و ارزیابی آنها 3- وعظ: این روش بیش‌تر در قالب سخنرانی است. 4- شک دستوری: وی شک دستوری را از روش‌های شناخت می‌داند و می‌گوید: شک پایه تحقیق است و کسی که شک نمی‌کند درست تعمق نمی‌کند. شک مقدمه یقین است. 5- تربیت با رفتار: والدین و مربی بایستی با رفتار صحیح و مناسب به تربیت کودک اقدام نمایند نه با گفتار !

منبع:  - رفیعی، بهروز( 1392)، مربیان بزرگ مسلمان، تهران: سمت




  • ملیحه ربیعی گورانسراب
۰۷
آذر

ماریا مونت سوری


آراء تربیتی  ماریا مونته سوری

ماریا مونته سوری نخستین پزشک زن ایلتالیاست. آراء تربیتی وی تحت تاثیر آراء پستالزی، فروبل و روسو بود. ماریا مونته سوری نظریه خود را در مقابل نظریه رفتار گرا ها مطرح کرد و از مدرسه هایی که دارای الگوی باز آموزشی بودند حمایت می کرد. وی پیرو مکتب فعال در آموزش و پرورش محسوب می شود.

سیر تحول و جریان رو به رشد دیدگاه های تربیتی نسبت به کودک:

1-       دوران اشرافیت اروپا: کودک به عنوان مینیاتور بزرگسال

2- مسحیت قرون وسطی: کودک به عنوان گنهکار بالفطره

3-قرن 19: کودک به عنوان دارایی و مایملک بزرگسالان

4- عصر حاضر: کودک به عنوان فردی در حال رشد

هسته اصلی دیدگاه های جدید و بالطبع نگرش ماریا مونته سوری توجه و احترام به هویت واقعی و شخصیت ویژه کودک است.

علل ابداع روش جدید تعلیم و تربیت توسط مونته سوری:

1-       کشف ویژگی های معنوی و اخلاقی خاص در کودکان

2-      تلاش برای حمایت و دفاع از حقوق کودک

3-     یافتن کودکان به عنوان ضعیفانی که در میان افراد قوی زندگی می کنند.

گام اول در حل مسائل تربیتی، نباید به سوی کودک، باید به سمت مربیان برداشته شود. آنها باید درک و فهم قبلی خود را از کودک تصفیه کنند و در نگرش ها و باور های اخلاقی خود تجدید نظر کنند.

گام بعدی در عملی ساختن هر نوع نظام تربیتی فراهم کردن محیطی برای کودک است که او را از تمام موانع مشکل، خطرناک و تهدید کننده برهاند.

2 اصل نوین تربیتی :

اصل اول: فردیت انسان ها باید مورد توجه و تامل قرار گیرد و بدان شکل داده شود. باید به هر کودکی به اعتبار شخصیت یگانه و منحصر به فرد خودش توجه شود.

اصل دوم: کودک حتما باید آزاد باشد.

کودک در دیدگاه مونته سوری چگونه موجودی است؟

به نظر مونته سوری کودک به منزله موجود مستقل است که صاحب زندگی اجتماعی است. وی معتقد است حقوق هیچ انسانی به اندازه کودک پایمال نشده است و می گوید : کودک در صفحه تاریخ، در صفحه سفیدی که هیچ توضیحی ندارد جای گرفته است. مونته سوری معتقد است تنها چیزی که ما در مورد کودک می دانیم این است که او می تواند هر چیزی بشود ولی هیچکس نمی داند که او چه خواهد شد و یا چه خواهد کرد. وی دوره کودکی را دوره حساس می نامد و توجه خاصی به این دوره به ویژه از لحظه تولد دارد. مونته سوری نوزاد را "موجود روحانی" تلقی می کند که روح او در  قالب جسمانی یعنی بدن تعبیه شده و به دنیای ما وارد شده است. با تولد نوزاد روح محدود و زندانی او نیز آزاد می شود و رشد خود را آغاز می کند. این روح به تدریج به آن بدن ضعیف و بی حرکت نیرو می بخشد. کودک در مقیاسی به مراتب وسیع تر از آنچه تصور میشود از جنبه های متعالی روحی و روانی بر خوردار است.  ار این رو در تربیت کودک نباید صرفا به امور جسمانی کودک مشغول باشیم .  لازمه کمک به رشد مطلوب کودک کسب اطلاعات و آگاهی درباره واقعیت رشد انسانی است.

محیط کودک:

به عقیده  مونته سوری کودکان از محیط مناسب برخوردار نیستند زیرا در دنیای بزرگسالان زندگی می کنند.

محیط  ساخته شده توسط ما برای کودک مناسب نیست چون کودک جدا و خارج از این محیط  قرار دارد و نمی تواند آن را درک کند. مادران بایستی محیطی که با سن و انرژی و استعدادهای کودک سنخیت داشته باشد فراهم کنند و آزادی اش را تامین کنند. محیط مدرسه نیز برای کودک شبیه به زندان است. ما بایستی تا آنجا که برایمان مقدور است خود را با دنیای کودک خود منطبق و سازگار کنیم. تامین محیط مناسب برای کودک سبب رفع آزردگی و رنجش ها و حفظ نظم توسط کودک خواهد شد.

در نگرش مونته سوری محیط خود معلم کود ک است.

قدرت تمرکز در کودکان:

3 مرحله قدرت تمرکز: 1- آمادگی،  2- کار اصلی و بزرگ،   3- مرحله فعالیت درونی که طی آن رضایت و لذت زیادی کسب می کند.

قدرت تمرکز چیزی است که بیشتر با جنبه ها و نیاز های فردی و روانی انسان سر و کار دارد. کودک برای دستیابی به این قدرت نیاز به تنهایی و خلوت دارد. کودک زمانی به یک فعالیت متمرکز است که به فعالیت جدیدی دست نزند. یک فعالیت خاص باید توجه کودک را کاملا به خود جذب کند. در این صورت مشغول کاری است که مونته سوری آن را "کار بزرگ" می نامد. وقتی کودک از کار بزرگ خسته شد این یک خستگی کاذب نیست، خستگی حقیقی است.

فعال بودن کودک:

در روش مونته سوری هر کاری را خود کودک انجام می دهد. حرکات و فعالیت های کودک، بایستی خودجوش باشد و از طریق زندگی باطنی خود کودک ساز مان داده شود. عملکرد بزرگسالان، حتی اگر از سر ناخود اگاهی باشد به گونه ای است که ساخته ها و پرداخته های کودکان را خراب میکند.

رابطه والدین با کودک:

در خانواده ها، والدین به فکر فردای کودک هستند و هیچ کس وضع فعلی کودک را در نظر نمی گیرد، چیزی که کودک شدیدا به آن نیاز دارد از این رو انسانیت کودک از نظر دور مانده است. کسی که به ما راه بهتر زندگی کردن را می نماید کسی جز کودک نیست. تعلیم و تربیت کودک بایستی از هنگام تولد شروع شود. اهمیت تعلیم و تربیت در این دوره حساس بیش تر از سایر دوره هاست. مهم ترین وظیفه پدر و مادر، تربیت کودک بر اساس عمل است نه بر اساس گفتار.

توصیه هایی برای والدین کودک:

1-       برای تمامی فعالیت های مستدل و معقولی که کودک جذب آنها می شود و سعی در درک و فهم آن ها دارد، ارزش قائل شوند.

2-      بایستی حتی الامکان در حمایت از تمایلات کودک برای انجام فعالیت های مختلف بکوشند..

3-     باید کاملا مواظب روابط خود با کودک باشند زیرا آنان بیش از آنکه ما تصور میکنیم حساس و تحریک پذیر هستند.

4-     لازم نیست الگوی کاملی برای کودکان باشند، زیرا آن ها نیز والدین را مبرا و منزه از خطا نمی دانند.

مواد آموزشی:

تعداد درس ها   باید زیاد  باشد، زیرا کودک به فراموش کردن چیز هایی که در اطراف اوست تمایل دارد و نمی تواند فایده کاربردشان را به تنهایی حدس بزند. لذا معلم همواره آماده ارائه توضیحات لازم است. در روش مونته سوری آموزش های کلامی و زبانی باید در اواخر دوره تدریس یک درس مشخص ارائه شوند، زیرا قبل از آنکه کودک به نظم درونی برسد راهنمایی و هدایت او غیر ممکن است. مواد آموزشی باید حد و مرز مشخصی داشته باشند تا رشد کامل و فعالیت های خود جوش کودک را پرورش دهند.

نقش معلم:

در روش مونته سوری یک معلم باید مانند مادر کودک رفتار کند. معلم بایستی خود را به طور کامل وقف محیط زندگی کودک نماید. معلم باید از آنچه در رابطه با کودک رخ می دهد معمولا آگاه   باشد  و با  دست های خود، گهواره عقل کودک را به حرکت در آورد. معلم بایستی زمانی که کودک مشغول انجام کار های خود است برای آن کار ارزش و اعتبار قائل شود و با اقدام به ارزیابی و تصحیح آن ها فعالیتش را مختل نسازد.

رابطه کودک و بزرگسال:

مسائل و مشکلات تربیتی به ویژه آن هایی که با رشد عقلانی و فردیت کودک سر و کار دارند ریشه در تضاد دائمی بین کودک و بزرگسال دارند. مونته سوری معتقد است که بزرگسال است که در کودک ناتوانی ها، آشفتگی ها و سرکشی ها را می پروراند و از انگیزه ها و تمایلات او ممانعت به عمل می آورد. فرزندان کوچک و خردسال نیز بزرگ می شوند و همان لغزش های ما را تکرار می کنند و این لغزش ها مستمرا از نسلی به نسل دیگر انتقال می یابد.

 منبع: مونته سوری، ماریا(1391)، کودک در خانواده، مترجم: سعید بهشتی، تهران: سازمان تبلیغات اسلامی



 



  • ملیحه ربیعی گورانسراب
۰۱
آذر




آراء تربیتی راف والدو امرسون


چکیده:

هدف اصلی در این نوشتار بررسی و شناخت آراء تربیتی راف والدو امرسون، می باشد. با استفاده از روش سندکاوی در این نوشتار، دیدگاه امرسون در خصوص نظام تعلیم و تربیت رایج، دیدگاه وی نسبت به کودک، اهداف تعلیم و تربیت، روش و اصول تربیتی، مورد بررسی قرار گرفته است. نتیجه به دست آمده حاکی از این است که اعتقاد امرسون به موجود مطلق، روح و معنویت، در آراء تربیتی که ارا ئه می داد، نفوذ کرده است از این رو در تعلیم و تربیت باید به شخصیت شاگرد احترام گذاشت و در جهت باز سازی فطرت اصیل گام های اساسی برداشت.

مقدمه:

راف والدو امرسون ( Ralph WaldoEmerson) فیلسوف و نویسنده آمریکایی در سال ۱۸۰۳ در بوستن ماساچوست به دنیا آمد. امرسون یک پروتستان کاملا انقلابی و خالص بود. گرایش اساسی و مسلط در حیات و اندیشه های امرسون، تجربه اش در زمینه ی اصل مبدا روحی یا معنوی است که در پشت و ضمن همه ی هستی، پدیدار است. امرسون طرفدار فلسفه استعلایی است و تاریخ او را جزء گروه افلاطونیان قرار داده است. آراء وی در حوزه تعلیم و تربیت نیز متاثر از عقاید متافیزیکی و اخلاقی اوست.

 

انتقاد به نظام آموزشی رایج

1.      متمرکز شدن بر تربیت ذهنی به جای تربیت همه جانبه

2.      باور نداشتن طبیعت اصیل کودکان

3.      هدف تعلیم و تربیت رایج این است که کودکان مردانی مثل آن ها شوند، نه اینکه آنچه می توانند شوند.

دیدگاه امرسون در خصوص کودکان

از دیدگاه امرسون کودکان جلوه خالص طبیعتی هستند که به صورت مقدس الهام شده اند. کودکان غریزه یا فطرت مطمئن تری نسبت به بزرگسالان دارند. کودکان را باید به خاطر صداقت، بی گناهی و جذبه ی شکنندگی شان دوست داشت و به آن ها احترام گذاشت. وی رویکرد والدینی که می خواهند کودکشان منش و سرنوشت آن ها را تکرار کند، یک مانع بزرگ در تعلیم و تربیت آن ها می داند.

اصول تربیتی

1.      فعال و خود جوش بودن دانش آموز

2.      تمرین و انضباط: امرسون می خواهد با روش های عالی موجود تمرین و انضباط را در کار کودک جزئی از فرآیند جنبشی و حرکتی او قرار دهد. وی معتقد است که تنها مدرسه یا عقل نیست که تربیت می کند، ما بسیاری از امور را از طریق عمل کردن می آموزیم. 

هدف تعلیم و تربیت

هدف اصلی تعلیم و تربیت باید متناسب با هدف زندگی بوده، امری اخلاقی باشد و اعتماد به خود را بیاموزد و با تدین همراه باشد. هدف تربیت در دیدگاه وی پرورش خود باوری و تبدیل دانش آموز به انسانی آرمانی و خود آگاه است.

روش

وی به روش طبیعی معتقد است که در تدریس نباید حقایق را به عنوان حقایق انتقال ندهیم بلکه در هر موضوعی که تدریس می شود حس تعجب و احترام را در مورد علت عمیق تر حیات تحریک کنیم. ممکن است دانش آموز مذهب یا فلسفه مشخصی نداشته باشد ولی با این روش فرد مذهبی می شود و در می یابد نه تنها خود بلکه هم نوعانش و همه مخلوقات با موجود مطلق در ارتباط اند. تعلیم و تربیت بایستی شجاعت آمیز و انسانی باشد و این امر، امری نیست که صرفا جنبه عقلانی یا کتابی داشته باشد و بتوان آن را به ساختمان مدرسه محدود کرد، در صورتی که هر موضوعی به طور جدی تفسیر شود، می تواند به تلاش انسان برای فهم خود کمک کند.

عدم تفاوت میان علوم طبیعی و انسانی در نظز امرسون:

به نظر امرسون از لحاظ ارزش تربیتی مادامی که هر دو دسته از علوم  بتوانند به انسان در تشخیص نقش خود در درک حقایق و اندیشه ها کمک کنند، فرقی با هم ندارند. طبیعت نیز رشته ای است و به همان اندازه «سمبول یا علامت روح» است. این روح را در زیست شناسی و فیزیک می توان از طریق هدایت دانش آموز به مدلول عمیق و اصلی هر مساله که مطرح می شود، نشان داد که تاثیر معلم زیست و فیزیک بیش تر از معلمی است که درس مذهبی تدریس میکند.

توصیه های تربیتی:

1-    بایستی استعدادها و دانش کودک به منظور تجهیز فکر اخلاقی او به کار گرفته شود.

2-    بایستی نا امیدی ها و مشکلات تربیتی را با تعلیم و تربیتی برخوردار از روح و معنویت از بین برد.

3-    تعلیم و تربیت همواره بایستی با علاقه و شوق همراه باشد.

4-     تعلیم و تربیت صحیح باید از طریق گسترش دادن مراکز از مادر به خانواده، از خانواده به جامعه و از آنجا به دنیا، محقق شود.

 

نتیجه گیری:

بر اساس مطالب مطرح شده کاملا مشخص است که اعتقاد امرسون به موجود مطلق و روح و معنویت، در آراء تربیتی که ارا ئه می داد، نفوذ کرده است. در حقیقت وی در تعلیم و تربیت به گزاره های ارزشی اهمیت زیادی میدهد، آنچه که در عصر حاضر از تعلیم و تربیت غربی رخت بر برسته است. بر اساس آراء امرسون از این رو در تعلیم و تربیت باید به شخصیت شاگرد احترام گذاشت و در جهت باز سازی فطرت اصیل گام های اساسی برداشت.

منبع: اولیچ،رابرت(1390)، مربیان بزرگ(تاریخ اندیشه های تربیتی)،ترجمه علی شریعتمداری، تهران: سمت

 



  • ملیحه ربیعی گورانسراب